2777
2789

تقریبا دوازده روز پیش دخترم یه شب تب کرد و من تا صبح اصلا نخوابیدم و مدام پاشویش کردم تا یکم تبش اومد پایین و دم صبح یکم خوابید هنوز یکم تب داشت تو خواب چند بار بیدار شد گریه کرد و همش نق میزد، دم ظهر که یکم حالش خوب بود بهم گفت مامان آقاهه تو رو بغل کرد؟ گفتم منهههه کدوم آقاهه؟ گفت آره آقاهه تو رو بغل کرد نترس من میزنمش فهمیدم که کابوس دیده، موند دوباره پیش باباش یبار دیگه همینا رو تکرار کرد شوهرم سریع اخماش رفت تو هم و گفت آقاهه کیه؟ گفتم نمیدونم والا از وقتی بیدار شده همینو میگه گمونم خواب دیده، حالا دقیقا از همون شب شوهرم باهام سرسنگین شده و جاشو ازم جدا کرده

یه چند روز اون سرسنگین بود من خوب بودم باهاش دیدم اونطوری میکنه بهم برخورد و منم تا دیروز باهاش سرسنگین بودم که دیشب با خودم گفتم شاید منتظره من باهاش خوب حرف بزنم آشتی کنه، من تو اتاق بودم اون تو پذیرایی رفتم جلوش دستمو دراز کردم سمتش با حالته خنده گفتم افتخار میدی بیای پیش ما بخوابی، با حالت اخم گفت نه من اینجا میخوابم گفتم چرا؟ گفت من اونجا راحت نیستم،، چند بارم بهش گفتم ولی نیومد خیلی دلم شکست غرورم خورد شد، آخه چرا؟ بخاطر حرف یه بچه دوسالهههه؟ 

دیگه نمیدونم باید چیکار کنم، باهام حرفم نمیزنه که براش توضیح بدم که داره اشتباه میکنه

اگه واسه کسیم همچین اتفاقی پیش اومده بگه که چیکار کردین، شما بگین من چیکار کنم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خودت و دخترت باهم خوش،باشید محلش نده تا بسوزه

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

بگو تو چقد احمق و پفیوزی

زیادی خانومی کردی با شوهر دهن بین دیوانه‌ت

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

تبلیغ خوبی بود برای استفاده از کا....😑

خوب رویانِ جهان رحم ندارد دلشان /باید از جان گذرد هر که شود عاشقان /روز اول که سرشتند ز گِل پیکرشان /سنگی اندر گِلِشان بود، همان شد دلشان

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز