دیروز با مامانم چت میکردیم سر یه بحث خیلی ساده یه کوچولو دعوامون شد بهم ویس داد من فکر کردم حرف عادیه جلوی هم اتاقیم باز کردم دیدم یه فحش خیلییی رکیک و زشت بهم داده یه ربع بعد دوباره یه ویس دیگه داد و دوباره فحش های بد.
امروز به بابام خبر دادم اونم سه شنبه یه جراحی داره گفت قبل جراحی باید اینو آدم کنم دست از خودش برداشته و کسی حق نداره به دختر من از این حرفها بزنه و ...
کارت مامانم رو ازش گرفته . خواهر برادر کوچیک دارم گفته حق نداری بچه ها رو با خودت تا سر کوچه هم ببری و نمیدونم من تورو به خاطر بچه هام نگه داشتم اگه قرار باشه هر هفته اشک یکیشونو دربیاری فلان میکنم بیسار میکنم . خلاصه کلی دعوا کرده باهاش . اینا رو خواهرم برام تعریف کرد .
الان دلم خنک شده ولی همزمان عذاب وجدان هم دارم . فامیلای بابام خونمونن فهمیدن با مامانم دعوا کرده ولی نفهمیدن در چه حد بوده و چه چیزایی گفته
