داشتیم حرف میزدیم نمیدونم چطور شد به هم دیگه تیکه انداختیم
گفتم همسرم میگهفقط درصورتی میذاره ارشد بخونم که تو خود همون شهر بخونم و رایگانشو قبول شم شهریه پرداز رو قبول نمیکنه. گفت آره دیگه همه مامان بابا نیستن که شهریتو بدن اگه آدم بودی میخوندی کارشناسیتو سراسری قبول میشدی نه آزاد. پشت کنکور میموندی میخوندی باز، بگو ک...نم گشاد بود نمیتونستم پشت بمونم. برگشتم بهش گفتم به خاطر زخم زبونای تو نخواستم پشت بمونم و حتی به خاطر زخم زبونات شوهر کردم. اگه راس میگی با کلاس رفتنم مخالفت نمیکردی و کتاب تستای دست دوم و دست سوم برام نمیگرفتی نو میگرفتی برام. برگشت گفت تو هرچی که هستی به خاطر ما هست هر آدمی که شدی ما تو رو بالا بردیمت خودت بودی الان چی بودی؟ هیچی! گفتش موندی رو دستمون تا عید میدیمت بری(عقدم). هم بابام هم مامانم هی میگن موندی رو دستمون.
منم برگشتم بهش گفتم منم برم دیگه پشت سرمو نگاه نمیکنم. گفت خدایا شکرت.
نمیدونید چقد دلم شکسته ازشون. خواهرم ششم بود نوشتنش کلاس تیزهوشان و کلی کتاب تست براش خریدن. من کنکوری بودم نه کلاس نوشتن منو و کتاب تستای کهنه گرفتن برام. خواهرم داره کلاس زبانشو ادامه میده درحالیکه مامانم اجازه نداد من کلاس زبانمو ادامه بدم و الان خواهرم لولش تو کلاس زبان بالاتر از لولیه که من ادامه ندادم. برا خواهرم دوتا هدفون خریدن، درحالیکه من بچگیم در حسرت یکدونش سوختم🥲💔 بهم پول توجیبی نمیدادن صدقه های ماشین بابامو برمیداشتم خوراکی میخریدم الان به خواهر کلاس هفتمم کارت اعتباری دادن درحالیکه برای من سال دانشگاهم کارت اعتباری دادن.
حق دارم یا نه؟