مگه خونهه کهبزنه به نامش به سرپرستی میگیره ،اصلا قبول نمیکردم
مامانش مریضه رو ب موته؟؟؟
ن قبول نمیکردم اما از کمک ب اون بچه دریغ نمیکردم
خب هنوز نامزدی جدا شو این از الان بهت میگه زندگیم ربطی نداره وای بحال فردات
یعنی چی حرفش که دخالت نکنی خب همسرت بشه پدرش به فرض مثال شمام میشی مادر اون بچه
بنظرم ینم بیشتر درمورد ازدواج با همسرت فکر کن
بگو من قبول نمیکنم مسئولیت سنگینیه
بعدم انشاالله مادرشوهرت تنش سلامت باشه بچش پیش خودش بمونه
اینکه میگه تو دخالت نکن ینی چی؟؟
ی تصمیم قراره بگیرین برای زندگیتون دیگ
زندگی مشترکه تصمیمشم مشترکه
یک سوال مادر پدرت چطور راضی شدن تو ۱۵ سالگی با صیغه بدون محضری بودن بفرستنت خونه این اقا؟!
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
