وقتی حضرت یعقوب و یوسف میخوان بعد ۴۰ سال همدیگه رو ملاقات کنن
یوسف لشکریان بسیاری رو برا همراهی از پدرش میبره تا به پدرش بگه این ۴۰ سال دوری ما حکما خدا بوده و خدا همچین حکمتی داشته که من عزیز مصر و باعث یکتا پرستی مصریان بشم
وقتی به هم میرسن
پدر حضرت یوسف زودتر از اسب پیاده میشه و به سمت یوسف میدوه
و به همین خاطر جبرئیل به حضرت یوسف میگه دستانت را باز کن همون لحظه نوری از دست اون به آسمان میرود و جبرئیل به یوسف میگه این پیامبری تو بود که ازت گرفته میشه و از نسل تو دیگه پیامبری ادامه نخواهد داشت
پیامبر بدی از نسل لاوی حضرت موسی ادامه پیدا میکنه
منبع:تفسیر مجموع البیان جلد سوم صفحه ۴۰۵