دیشب به شوهرم گفتم از فردا یک روز درمیون غذا میپزم.
من رو آورده غربت. دو تا بچه ی کوچک دارم. یکیش مشکل داره. چندین ساعت هر روز برای آموزشش وقت میزارم.
همسرم کمک نمیکنه زیاد. شب دیر وقت کارش تموم میشه.
گفت تا الان هم همین بوده. هر چند روز یکبار غذا میپزی.
منم ناراحت شدم. اصلا متوجه نیست چقدر برای بچه ها وقت می زارم.
به اندازه بچه هام از دیشب غذا مونده
خودم هم تخم مرغ میخورم.
اونم هرچی دلش خواست خودش بخره یا بپزه.