چرا طرف مادر پدرها هستین گاهی پدر مادرها سم هستن

ن گفتم مثلا با خودت فکر میکنی من درآینده همچین مادری نمیشم و اینا

خب بهترین راه قطع ارتباطه وقتی میرن ناراحت برمیگردن بهتره نرن آدم جایی ک براش ارزش قائل نمیشن ک نمیره

کاش پسره رو هم با اخلاق باهاش برخورد میکردن به اونم میرینن، ولی همه چیو برا اون میخان 

والا عجیبه براممممم

ندیدم عروسو به دختر ترجیح بدن

احتمالا فقط بخاطر پسر دوستیشه

مادر من عروس نداره ولی مجرد بودم بهم گف زودتر برو عروس میاد از خونه بیرونت میکنه

در ادامه بگم که پشماتون میریزه اگ بگم مادرم این حرف رو به منی که چه سطحی از تحصیلات و زیبایی بودم زد 🥲 و خانوادمونم همچینم بی پول نبود کلی ملک و املاک دارن

عجیب نباشه عزیزم...مادربزرگ مادری من خیلی آدم خوبیه تا حالا به هیشکی بدی نکرده تنها بديش اینه که پسر دوسته و همین طور عروس دوست،به دختراش توجهی نداره همیشه میگه دختر که رفت دیگه نباید کارش داشته باشی حتی اگه کمک لازم شد به عهده خانواده شوهره🥴

سر همین دختراشو همیشه ناراحت میکنه ، یادمه یه بار مامانم خیلی مریض بود متهم بچه بودیم نیومد کمک مامانم چرا چون زنداییم هوس آش کرده بود حالا باردارم نبودا!

اما حالا یک بیک عروس هاش دارن جدا میشن و هر کدوم یه جوری ناراحتش میکنن...بنظرم یه مادر و پدر هیچوقت نباید بین بچه ها فرق بذارن اگه نمیتونن عشقشون و بین بچه ها تقسیم کنن بچه دار نشن! چون بچه از خانوادش انتظار محبت داره!

چند بار کینه رو زمین بزاریم کمرمون درد گرفت 😆 

بعدشم چرا یاد نمیگیرن؟ بلد نبودن و محبت ندیدن اما توضیح هم میدی گروکشی میکنن 

بخاطر این جدا میشن چون پسرایی ک تربیت شدن خودشیفته ان، فک میکنن همه ادم ها مث پدر و مادرشون لی لی به لالاشون میزارن دیگ پیش خودشون نمیگن که بقیه کوتاه نمیان گاهی وقتا اشتباه کنی پارت هم میکنن

درسته...وقتی بین بچه ها فرق بزاری،اونی که زیاد بهش باج بدی خودشیفته میشه اونی هم که محبت نبینه عقده ای میشه...ولی اینم نباید فراموش کنیم که آه اون یکی بچه ها میگیرتشون مادر بزرگم قربون صدقه عروس هاش میرفت اما به دختراش توجهی نداشت،حالا که جدا شدن هم عروس ها هم پسر ها رفتن دنبال خوشگذرونی خودشون اونی که غمشون و میخوره مادربزرگمه

آره بابا ، به نظرم گاهی وقتا آدم ها ضربه ی تصمیماتشون رو میخورن و باید این حقیقت رو بپذیریم که ما مسئول انتخاب هامون هستیم. باید ببینی ک کارت چ پیامدی داره. این دگ خیلی خیلی سادست ک ادم فکر کنه الان من بین دختر و پسرم فرق بزارم آیا خانواده درستی خواهم داشت؟ ارامش خواهم داشت آیا همه احساس امنیت میکنن؟ واقعا من الان از بچه داشتن متنفرم 

حالا مادر شوهرم اینجوره چهار ماه به چهار ماه که بریم خونش یجوری با اکراه انگار میخاد غذا درست کنه و......

اصلا براش مهم نیست هیچی

چرا ؟ کلا بچه دوست نداری؟

من عاشق بچم ولی مسئولیتش خیلی سنگینه!