حس تنفر دارم نسبت به پدر و مادرم
طوریکه هر حرفی میزنن حتی اگه چیز ساده ای باشع سریع بهشون میپرم
یه بار مامانم گفت لاغری چاق شو گفتم به کسی ربطی نداره خودم راضی هستم از وضعیتم
امشب هم بابام گف تو که خوشگلی چرا آرایش میکنی باز گفتم به کسی ربطی نداره
درسته بابام از کوره در رفت و خیلی عصبانی شد(کارد میزدی خونش نمیومد) ولی خب حس خوبی داشتم اون لحظه
ولی نمیدونم چرا ازشون متنفر شدم
بابام آدم شکاکیه و رو خشمش ذره ای کنترل نداره و همش تحقیر میکنه(از اول همین بود با مامانم هم همین بود)
مامانم هم آدم تحقیر گر و کنترل گریه و یکذره حسادت داره(همزمان که به عنوان بچش دوسم داره)
بین من و خواهر کوچیکم تا خدااا فرق گذاشتن به من پول توجیبی نمیدادن میرفتم صدقه های ماشین بابامو برمیداشتم اما خواهرمم همون سن منه دستش کارت اعتباری دادن کلاس هفتمه، درحالیکه من سالیکه رفتم دانشگاه برام کارت اعتباری گرفتن
برا خواهرم دوبار هدفون خریدن من تو حسرت یکدونش موندم. کلاس تیزهوشان ثبتنامش کردن و کتاب تست خریدن برا کلی. من کنکوری بودم نه کلاس ثبتنامم کردن کتاب تستامم دست دوم و دست سوم بودن. بعد میخواستن مدرسه ی غیر انتفاعی بنویسنش دیدن ناراحت شدم انجام ندادن.
هی بهم میگن میخوایم از دستت راحت شیم بدیمت بری دیگه تو خونمون نباشی
:))) برای همینا و خیلی چیزای دیگه بهشون حس تنفر پیدا کردم