همسرم که پدر دخترو پسرم نیست اما عاشق پسرمه اما دخترم دوست نداره فقط تحملش میکنه حالا دخترم حاملست شوهرش گفت باید بری خونه مادرت استراحت من شوهرم راضی نبود ولی به زور راضی اش کردم فقط یه هفته بمونه حالا ظهری پسرم از مدرسه اومد گفت بابا قرار بریم اردو شیراز مسابقه هستش چند روزی بمونیم اما چون هزینش شاید زیاد بشه من اسم ننوشتم شوهرم گفت الان چقد تو کارتت پسرم گفت یه سه تومن شوهرم ۱۰ تومن دیگه تاشب میزنم برو بپرس اگه بیشتر هم میشی میدمت مگه بی کسی که اسم ننوشتی یه ذره هم دعوا پسرم کرد پسرم بلند شد بغلش کرد و بوسش داد حالا ازهمون موقع دخترم گریه میکنه خوب پسرت خوشبخت شد ولی من چی شوهرم به زور شکمم سیر میکنه چرا به من نمیرسین منم فقط یک کلام گفتم خودکرده را تدبیر نیست خودت باشوهرم ساز مخالف زدی خودت هرچی خواستی پشتش حرف زدی هرچی تو روش،بابا واقعیت که نبود ببخش با کاریی که تو کردی همین که رات میده خونش خداروشکر کن دخترمم با گریه زنگ زد شوهرش رفت خونش گفت تحمل تبعیض ندارم جواب تلفنش هم نمیده نظر شما اصلا کاری ازمن برمیاد این وسط؟به خدا گاهی واس خونش خرید میکنم اما بیشتر از این نمیتونم شوهرم همینشم راضی نیست
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!