مث سگ پشیمونم ک اومدم خونه جاری

والا همین 

من بودم اگه خودم چیزی نمی گفتم اصلا و برام مهم نبود همسرم شاکی میشد به خدا حتی اگه باردار هم نبودم

من جاری ندارم اگه در مقابل جاری این جوری فرق میذاشتم نمی‌تونستم تحمل کنم حالا میگم این دخترشه بلاخره بیشتر دوسش داره .خدا بهت صبر بده رو مخن

اسی رو خودت کار کن من تو بعضی تاپیکات بودم باهمه مشکل داری یبار با بابات رفتی چندروز خونه جاری موندی پشتشم حرف دراوردی بچه ۶ ساله رو ول کردی سریع شوهر کردی اینقدر مظلوم نمایی نکن کسی ریپ نزنه ازش دفاع کنه یه سر ب تاپیکای قبلش بزنین 

واقعا که چه آدمایی پیدا میشه من الان ی هفتس پام تو گچه زنداییم خدا خیرش بده میاد کمکم چون بچه کوچیک دارم غذا چند وعده درست می‌کنه که نخواد من بپزم 

خالم اینا دیشب اومدن سر زدن دیروقت بود به شوهرم گفتم غذاها و آورد گرم کرد دور هم خوردیم چای هم پسر خالم دم کرد 

چجوری میشه به مهمون اونم حامله غذا نداد 

کاش لااقل همراه خودت همیشه تنقلات داشته باشی 

انشالله خدا اینجور آدما رو به راه راست هدایت کنه 

اگه برای همتون سفارش میدادی خوب بود اینجوری میفهمید کارش درست نبوده

اره واقعا 

دیگ امیدی نیست 

اصلا نمیتونم درکت کنم که میگی مگه ادم خونه جاری میره!!! برادرشوهر دیگه عضوی از خانواده میشه، ادم با خانواده خودش رفت و امد نمیکنه؟ من اگه برادرشوهرم و زنش نیان خونم ناراحت میشم😐

ینی شماها واقعا با خانواده همسرتون مسافرت نمیرین؟ گردش و مهمونی نمیرین؟

ولی حقیقتا غیر قابل باوره واسه من 

حالا جاری نفهم بوده اسی باید میخورد بعد میرفت به حرف شوهرشم گوش نمیکرد میگفت داره فشارم میوفته نخورم زیر سرم میرم میترسید میخرید جاری ام محل نمیذاشت جهنم حدالاقل سیر میخوابید من رو بچه خیلی حساسم ادم بزرگ با نون خالی سیر میشه بچه فرق میکنه خونه مادرشوهرم شهرستان میرم باید تا پیاز سیب زمینی رو هم ببرم هروقت هرچی خواستم واسه بچم بپزم منتظر کسی نباشم بچمو سیر کنن از اسی عصبانی ام هرچی همسرمیگه ساکته بعد تاپیک میزنه خب تو که کاری نمیکنی ما هرچی بگیم 

باید همون سر راه میرفت خونه خواهرش شوهرش تنهامیرفت حالام که شوهرش نمیبره عقل داشته باشه با اسنپ بره یا بگه خواهرش بیاد که شوهرش غیرتی نشه

می‌دونی انگار دیگه خواهر برادری معنی نداره 💔

🥲🥲درست میگی

من عمرا سرمو ببرن هم نمی‌رم خونه جاری بخوابم و برسه چند روزززرر، هتلی جایی بخونید خودتم خونه مامانت میموندی دیگه

آره واقعا حداقل میتونی اینطوری خودتو قانع کلی گرچه کارش بد بود 

اگه جاریم کمک حالش بود میگفتم عیبی نداره بی خیال می بینم اگه یه استکان واسش آب بکشه پولشو میگیره مثلا هردومون در حال خونه سازی هستیم مادرشوهرم بهشون چقدر پول داد خونشونو ساختن رفتن توش نشستن بعد به ما میرسه پول از کجا بیارم یه بیسکویت واسه بچم نمیخره شوهرم ماههاست دیگه اونجا نمیره نقطه ضعفش پسراشه فکر نمیکرد شوهرم اونو بندازه 

کاری به دروغ یا راست بودن تاپیک ندارم اصلا

یه توصیه خواهرانه بهت میکنم با قسم حرف هیچکسو باور نکن حتی هر قسمی( قسم بچه ، پدر، مادر، امام حسین، خدا، پیغمبر هرچی)

این یکی از تجربه های زندگیمه که ادما راحت تر از چیزی که فکرشو کنی قسم دروغ میخورن

من حتی دیدم طرف بچش مرده، روح بچشو خاک بچشو قسم دروغ میخوره

خداروشکر شوهرت فهمیده که اونا مقصرن همین عالیه .من انتقاد میکنم شوهرم چیزی نمیگه ولی می‌دونم ناراحت میشه دیگه حتی به شوهرمم نمیگم خودمو یه جوری گول میزنم دیگه چه میشه کرد

سال‌ها طول کشید تا آقا فهمید 

منم گفتم هر کی موقع خوشی و بخور بخور باهاشه موقع سختیشم باشه به من اصلا ربطی نداره هر چی ازشون فاصله بگیریم اعصابمون آروم‌تره