2777
2789
عنوان

مث سگ پشیمونم ک اومدم خونه جاری

| مشاهده متن کامل بحث + 129328 بازدید | 727 پست

[QUOTE=400111871]جون بچشو قسم


 😁😁  وقتی طرف فیک باشه قسم هم میخوره خب به جون بچه نداشتش مثلا😁😁



حالا خدا کنه فیک باشه طفلی حامله هم هست اعصابم خورد شد براش

من وقتی باردار بودم توی کیفم همیشه اجیل و بیسکویت داشتم  واسه خودم  درک نمیکنم اسی چیزی نداره توی کیفش

اینو خوب گفتی🤣👌🏻

والا نمیگه زنم هیچی بچه م اون تو گشنه مونده هلاک میشه

 از یه سنی به بعد آدم دیگه وقت نداره بشینه گریه کنه مجبوره همراه اشک ریختن رانندگی کنه غذا بخوره ظرف بشوره یا به بقیه کارای عقب‌ مونده برسه 👋 هیچ کسی به خاطر دیر ازدواج کردن نمرده، اما خیلی‌ها به خاطر این که آدم اشتباهی رو انتخاب کردن، از بین رفتن.از دست دادن قطار خیلی بهتره از اینه که خودت رو زیر چرخ‌های زندگی مشترک بندازی.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دوستان چون خیلی در برابر جاری موضع گرفتید این رو بگم 


من شاغلم و اونموقع هم اوایل ازدواج مون بود حتی وسایل زندگی مون هم کامل نبود، پرده نداشتیم، کلی از وسایل هنوز توو کارتن بود، حتی من قابلمه ها رو هنوز از کارتن در نیاورده بودم، خانواده همسرم اومدن (بدون دعوت زنگ زدن ما داریم میاییم) چند روز موندن، جاری م زنگ زد که من هفته بعد میام، بهش گفتم الان تا بقیه هستن بیا گفت نه من با اونا قهرم و نمیام، 

صبح خانواده همسرم رفتن و شب جاری م اومد، من داغون داغون بودم از خستگی، حتی دیگه هیچی تو یخچال نداشتیم درست کنم، مرخصی بهم نمیدادن اما دورکاری دادن، شبا تا صبح کار می‌کردم و صبح تا شب مهمونداری، خلاصه اوضاع خراب بود، جاری م اومد شب دو مدل غذا گذاشتم و همممه غذاهاشم خراب شد چون اصلا دیگه مغزم کار نمیکرد، صبح شد و اینا همچنان نمیخواستم برن گویا اومده بودن چند روز بمونن، منم عصبی شدم، هیچی توو یخچال نبود ناهار درست کنم و تصمیم گرفتیم از بیرون ناهار بگیریم، نزدیک ظهر شد و برادر شوهرم هی رو گاز رو نگاه می‌کرد منم هیچی نگفتم، دیگه خودشون دیدن چیزی رو گاز نیست جمع کردن رفتن من فقط گفتم بمونید ما می‌خواستیم ناهار از بیرون بگیریم 

ولی واقعا از رفتنشون خوشحال شدم دیگه هم نرفتم خونه شون که بخواد اینطوری بدون درک شرایط بیان و بمونن

[QUOTE=400111871]جون بچشو قسم 😁😁 وقتی طرف فیک باشه قسم هم میخوره خب به جون بچه نداشتش مثلا😁😁حال ...

منم پرسیدم تو ماشین چیزس نداری بیاری بخوری جواب نداد

 از یه سنی به بعد آدم دیگه وقت نداره بشینه گریه کنه مجبوره همراه اشک ریختن رانندگی کنه غذا بخوره ظرف بشوره یا به بقیه کارای عقب‌ مونده برسه 👋 هیچ کسی به خاطر دیر ازدواج کردن نمرده، اما خیلی‌ها به خاطر این که آدم اشتباهی رو انتخاب کردن، از بین رفتن.از دست دادن قطار خیلی بهتره از اینه که خودت رو زیر چرخ‌های زندگی مشترک بندازی.

[QUOTE=400111871]جون بچشو قسم 😁😁 وقتی طرف فیک باشه قسم هم میخوره خب به جون بچه نداشتش مثلا😁😁حال ...

منم پرسیدم تو ماشین چیزس نداری بیاری بخوری جواب نداد

 از یه سنی به بعد آدم دیگه وقت نداره بشینه گریه کنه مجبوره همراه اشک ریختن رانندگی کنه غذا بخوره ظرف بشوره یا به بقیه کارای عقب‌ مونده برسه 👋 هیچ کسی به خاطر دیر ازدواج کردن نمرده، اما خیلی‌ها به خاطر این که آدم اشتباهی رو انتخاب کردن، از بین رفتن.از دست دادن قطار خیلی بهتره از اینه که خودت رو زیر چرخ‌های زندگی مشترک بندازی.

منم شک‌ دارم بهشمیگه حتی چای هم درست نکرده چای اخه

خداروشکر که از این مورد ندیدی،

من خودم شخصی رو میشناسم که بری خونه ش حتی چایی نمیاره،تنها تعارف الکی میکنه و تمام 

حتی اگه نزدیک وعده غذایی باشه اصلا اصلا تعارف م نمیکنه و بچه هاشم غذا نمیده یا نون پنیری چیزی میده میگه ما تازه غذا خوردیم،

ما برای تبریکی حدود یک ساعت تو راه بودیم و شیرینی بردیم 

طرف حتی یه تعارف خشک و خالی نکرد شام بمونیم فقط چایی آورد و تا نه و نیم شب نشست و حتی موقع خداحافظی م چیزی نگفت.درصورتی که از قبل میدونست میریم خونه ش و راهمون دوره 😔😔😔اینم بگم اصلا وضع مالی شون بد نیست و خیلیم خوب میخورن و خوب میپوشن نسبت شم متاسفانه نزدیکه😩😩

جاری بزرگه من تا چندسال با ما تو ی ساختمون بود خونه خریدن رفتن مادرشوهرم باهاش قهر کرد یه روز بزوره ...

🤣🤣🤣🤣

ادم نباید که با همه رفت و آمد داشته باشه، من هر موقع ی آدم رو اعصاب رو از زندگیم میذارم کنار واقعا به آرامش میرسم، خواهر شوهرم خیلی رفتاراش عجیبه و دیگه چندساله در حد سلام و علیک عید نوروز همدیگه رو میبینیم، من اصلا نمیتونم تحملش کنم برای همین دوری و دوستی رو برگزیدم در موردش

ادم نباید حتی شب خونه ی مادر شوهر بمونه ، چه برسه جاری ، جاریت مشخصه راضی نیست

وقتی ۱۲ ساعت راهه حتما سالی به ۱۲ ماه نمیرن اونجا،میمیره دو روز صبر داشته باشه؟؟خدا نصیب گرگ بیابون نکنه چنین فامیلایی رو ،یکیشم من دارم،دو ساعت بریم خونش انگار دارن شکنجش میدن،ما هم اصلا نمیریم دیگه 

فقط 24 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤
الان برید غذا بخرید بخورید بیایید بخوابید یا غذا بخرید بگید بیا بخور غش نکنی شوهرت بیاد از چشم ما بب ...

چقدر فعل داشت

 اگه مهمون خونه ای بودید و صاحبخونه براتون چای آورد، رد نکنید‌؛ شاید این تنها چیزی باشه که برای پذیرایی داره..... حواسمون به دستهای خالی باشه.... 🤲یادمان باشد زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست؛ ساعت بعد، حساب داریم....

ما تو‌جنگ شرایطی پیش اومد که خونمون خیلی جای بدی بود بعد خواستیم بریم شمال ؛خیلی شلوغ بود؛یکی از اقوام که هی زنگ میزد میگقت بیاید اینجا,رفتیم خونش؛اتفاقا ماشینم خراب شد؛یه راه بیست دقیقه ای رو ۷ ساعت تو راه بودیم؛ گفتیم الان یه کوفتی پخته دیگه این همه زنگ زد خداشاهده یازده و نیم شب رسیدیم هیچی نپخته بود؛تو یخچالش پر گوشت و مرغ؛بعد گوشت و مرغهای ما رو که تو یخدون برده بودیم دو دستی گرفت گذاشت فریزر؛نصفه شبی غذا درست کردیم خودمون خوردیم!!

پسرم ❤❤😍😍😘😘
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792