بخدا خسته شدم هرروز سروصدا و اوقات تلخی
موندم چطوری دووم آوردم تو این خانواده سمی
امروزم با داداشم بزن بزن راه انداختیم دستم کبود شده عوضی اشغال ..
دیگه جون ندارم چیکار. کنم کجا برم بیست سالمه و قصد ازدواج هم ندارم ولی میخوام یک جوری برم از این خانواده .. نذاشتن دانشگاه هم برم چون یک شهر دیگه قبول شدم . الآنم واقعا نمیکشم دیگه حس میکنم دارم خفه میشم و دست و پا میزنم به معنی واقعی کلمه جهنم رو دارم تجربه میکنم میخوام دنبال یک کاری بگردم که جای خواب هم داشته باشه کجا برم آخه