به خدا بی غرور نیستم که هنچین کاری کنم فقط رفتم بببنم چ خبره ی نفر درخواست داد دیدم زده دکترای پزشکی منم گفتم حالا چیزی نمیشه ک جوابشو بدم ایدیمو دادمش گفت سال اخر نورولوژیم اگ مایلی بیش تر اشنا شیم حالا من تحصیلاتم دیپلم انسانیه هیچ نقطه مثبتی ندارم پسره مودبه خیلی ۳۴ سالشه چیز بدی تا الان نگفته اما من میگم اخه ی دکتر ک ب راحتی دست رو هر کی بذاره ن نمیگن یا میتونه همکار دکترشو بگیره چرا باید ب من درخواست بده اخه از ی طرف طمع میکنم از ی طرف میگم نکنه میخواد از من سو استفاده کنه نظر شما چیه پسره تا الان هیچی نگفته که مثلا بخواد قزار بذاره یا چی نمیدونم چ کار کنم مییخام بلاک کنم و از خیرش بگذرم اما بعدا میارسم بگم نکنه خوب بود دختر ساده و خنگ نییستم خیلی محتاطم ب نظرتون چ کار کنم چ جور دقیق بفهمم قصدش چیه تو رو خدا نیاین بگین خنگی خزی ساده ای ساده نیستم من خیلی باهاش حرف زدم سوال پیچش کردم گفتم تو ب راحتی میتونی یکی از همکارای دکترتو بگیری میگه تمایلی به ازدواج با همکار ندارم میگم چرا میگه دوتا همکار نمیتونن جور باشن چ کار کنم ب نظرتون
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...