سلام به همگی
من همون دختری ام که گفتم ۴سال عقد هستم
تو عید قرار بود خانواده شوهرم بیان قرار عروسی رو بزارن
ولی من بحاطر مشکلات پیش اومده گفتم نه و طلاق میخوام
اما بعدش پشیمون شدم
و بدون اجازه خانوادم پاشدم اومدم اهواز شهر زندگی شوهرم تا از خانوادش بخاطر بدگویی که پیش خانواده عموی شوهرم کردم عذر خواهی کنم
الان اومدم اهواز و خانوادم میگن حق برگشت نداری
جهازم نمیدیم بهت
و اینکه از اینطرفم چند شب پیش بخاطر فشارای عصبی که روم بود جلوی فامیلای شوهرم حالم بد شد و پدر شوهرم و مادر شوهرم هر چی خواستن گفتن بهم و عین این چهار سال هر چی بودو انداختن گردن من و خانوادم و اینکه پدر شوهرم الان راضی نیس میگه خدا هم راضی نیس شما برید سر زندگیتون وگرنه اینهمه گره سر راهتون نبود
الان نمیدونم واقعا چکار کنم
از طرفی نمیتونم دور از خانوادم اینجا رو تحمل کنم
از طرفی بدون شوهرمم نمیتونم دووم بیاوم
شوهرم دوستم داره و واقعا عاشقمه
اما نمیدونم چرا دو دلم
و اصلا نمیتونم قبول کنم این شرایطو
خانوادمم ازم ناراحتن و میگن دیگه راهت نمیدیدم