الان من گناهکارم❓من باید تاوان بدم❓من باید کارما ببینم❓

اومد پیوی این چتا تو تابستون کلاس هشتمم بود من بار اولم بود حتی این رل رل که میکردن من رُل میخوندم انقد که نمیدونستم 

این حرف زد حرف زد برگشت گف من از عشایر قشقایم من بابام پولداره بابام اله بابام بله ایله ما خیلی پولداره 

بازم من بچه بودم اصلا متوجه این حرفای گندش نمیشدم .میگفتم داره تعریف میکنه دیگه حالا یه روز برگشت گف ما دیگه تو رابطه ایم دوستیم (بچه ها من دیگه خیلی دقیق نمیشم  تو جزئیات چون حالم از اینک چیزایی که یادم رفته یادم بیاد بهم میخوره)

یه شب منه بچه نفهمو بزووور گف باید تماس بگیری حرف بزنیم منم که گوشیم همون مال بابام بود دیگه روزی یکی دو ساعت دستم بود ساعت 3 شب رفتم تو حیاط به جون خودم اگه الکی بگم داشت الکی گریه میکرد خاک تو سرم که بهش نکفتم فمیدم الکی گریه میکنی مامانم اومد گفتم داشتم با دوستم حرف میزدم اون شب از ترس به خودم ترسیدم 

بابا بمون راهکار بده رمان نمسگم که:(

اول نهم برام گوشی خریدن بعدش عکس بده عکس بده ا شروع شد اوایل ک سلفی بودیه بعدش گف پاهات من نفهم بازم دادمما
یادمه زنگ که میزد تلفنی میگفت بیا کات کنیم من میترسم اون میگگفتا میگفت ما بهمم نمیرسیم یا قبل اینکه گوشی للمسی بگیرم ی نوکیا داشتم زنگ میزد به من میداد ب پسر دایش اونم میگفت y میخواد خودشو بکشه من زجه میزدم گریه میکردم اونا میخندیدن به التماسام

حالا گوشی که گرفتم پیله کرد کالاف بزن زدم گفت ایسنتا حق نداری نصب کنی نکردم گف تلگرامتو پاک کن کردم اینو نداشته باش اونو نبین اینجا نرو این چی پوشیدی چرا رفتی اینجا اون کیه چرا اینکاری کرد پس کات پس بلاک پس باید پس ما بدرد هم نمیخوریم. سر امتحاناش منکه رفتم نم اون دوازدم بود به من میگفت من امتحانمو میفرستم تو جواب بده جوابشو از فلانی میگیرم میفرستم برام بنویس بفرست
تا 5 صب بزور میگفت باید با من کالاف بازی کنی 7 بیدار میشدم میرفتم مدرسه میومدم 

بخدا شبا با استرس میخوابیدم صبا با استرس بیدار میشدم 

چرا صب بخیر نگفتی چرا دیر گفتی چرا بیدار شدی ب من نگفتی چرا شب انلاین بودی چرا شب دیر خوابیدی تو شاد بودی

من عکس از پاهام دادم گوه خوردم 

ولی نمیدونم چرا وقتی عکس های طور دیگه خواست من فتوشاپ کردم اصلا از وقتی اینشاتو نصب کردم من عکسایی که ول بودن تو اینستا و اینترنتو برمیداشتم فقط صورتمو میذاشتم میفرستادم براش انقدی ک از خودم بدم میومد ینیا فقط چهرم اونم با کلی ادیت حالا شما فک کن فتوشاپ یه دختر 15 ساله چقد میتونه تابلو باشه (قایمکی اینستا نصب کرده بودم)

افسردگی گرفتم حالم خوب نبود هرجا خونوادم بود من حالم خوب نبود اصلا انگار متنفر بودم ازشون انگار این بیشعور بهترین ادم زندگیم بود

یادم رفت بگم که من چون اتاق نداشتم به بهانه درس تو یه اتاق دیگ بیدار میموندم ب بهونه درس این  1 2 صب با من ویدئو کال میگرفت تا 4 3 صب یبارم مامانم اومد منو دیدم خدا منو ببخشه

عید یازدهم بعد شنیدن یه ویس باهاش تموم کردم یه ویس از یه مشاور باورش نمیشد .میخندید .من حتی یه ذره هم از نبودنش ناراحت نبودم گریه نکردم اصلا انگار ن انگار باورش نمیشد من کسی که صب تا شب شب تا صب بش التماس مسکردم بلاک نکن ببخش نرو غلط کردم یهو عوض بشم
بخدا با 500 تا شماره اومد التماس کرد من بلاک کردم گفتم بلایی ک تو سر من اوردی حرفایی ک تو به من زدی به منه دختر خونگی کسی نزده بهم میگفت دختر خیابونی 

دیدم فایده نداره پاک کردم واتساپو اومد اس داد زنگ میزد دوسال التماس کرد شارژ میزد ب شماره ای که خاموشش کرده بودم

بعد دو سال التماس تبدیل شد به تهدید هنوز شاتاش هس اس داد عکساتو نشونه رفیقم میدم میفرستم برا بابات برا فبان کست
اصلا ی شهر دیگ بود کلی از من دور بود تهدید افشای عکس کم بود ی روز پیام داد میام میکشمت میرم قاچاقی ارمنستان کسیم نمیتونه پیدام کنه دیگ بعدش کلا شمارمو خاموش کردم تازه امسال اولین تابستونی بود ک وقتی شمارمو یه لحظه روشن میکردم زنگ نزده بود تا الان