نمیدونسسستم اومده خونمون نشسته💔💔💔😭😭😭
من حالا داشتم مسخره بازی در میاوردم تو خونه
(تو خونه عین گوریل میپرم اینور اونور) و داشتم چرت و پرت میگفتم
خونمون اینطوریه که یه راهرو داره اتاقا اونجا ردیفن از راهرو میای بیرون هاله
حالا من با لباس راحتی و بدون شال میپریدم میومدم تو هال
که یکهو یه عطر غریبه به مشامم رسید دیدم یه یارو که کراشمه رو مبل نشسته سرش زیر بود بعد چشم تو چشم بودیم
بعد یهو اروم گفتم سلام🙂
😭😭😭💔💔وااای خاک تو سرتتتتت مامانمم تو اشپزخونه جلو خندش گفته بود بعد طوری بود که بله زشتی....
واییی خاک تو سرمممم مجبور بودم واس ناهار برم تو هال حالا با سر پایین منم خو اینجور موقعیت ها خندم میگیره داشتم میمردم از خنده
خاااک تو سرتتتتتتت وای چه زشتتتت 😭😭😭😭