2777
2789
عنوان

شوهرم نمیزاره برم ب پدرم سر بزنم

309 بازدید | 29 پست

سلام خوبین من بابام رفت دیسک کمرشو عمل کرد حالش خیلی بده ده روز اومد پیش من  من راهم دوره ۱۲ ساعت فاصلع دارم اومد نگهش داشتم برگشته شهر خودش دوباره ناله و ناراحتی و گریه ک بیا شوهرم نمیزاره برم پیشش چون حدودا دوماه قبل دوبار رفتم محلمون بعدش با داداشم و زنش دعوام شد بهم تهمتای بدی مثل دزدی و اینا ب ناحق زدن دیگ شوهرم لج کرده میگه نه اینم بگم ک الان داداشم اینا خونه خودشنن پیش بابام نیستن بابام از اونور التماس میکنه بیا اونطورف شوهرم نمیزاره انقد التماس شوهرمو کردم بزار برم نمیزاره حرف خودشو میزنه نمیدونم چیکار کنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به نظرم همسرتون حق داره...  اونها که امنیت شما رو از لحاط اعصاب و  آبرو تو خونه پدرتون حفظ نکردن،  الان نباید همچین توقعی داشته باشن.  ضمن اینکه شوهر شما حق خودش رو در مقابل بیماری پدر انجام داد.  الان هم اگر دوباره شرایط داری از پدر بخواه که بیاد پیش شما. 

خدا رحمتش کنه با شوهرت حرف بزن با زبون خوش راضیش کن

یعنی انقدر خودمو حقیر کردم جلوش نمیزاره از اینجا رونده از اینجا مونده شدم قید داداشمو زنشو زدم مونده بابام پس فردا طوریش بشه چیکار کنم من اصلا از پسر مردم چه انتظاره منو نگه نداشت چیکار کنم چهارساله ازدواج کردیم هی دلم بچه میخواد نمیزاره الان بهم اینطوری زور میگه اگ منو نخواست اونطرف ن بابایی دارم  برمم پیشش ن راهی از این طرفم اگ قید شوهرمو بزنم اونطرفم داداش و زنداداشم توف تو صورتم نمیکنن ک بگم قید شوهرمو زدم واسه خاطر اینام بابامم هرچی پول دارع داده ب اون دوتا همین مدتا بخاطر عروسیشون حدودا سه ملیارد با جهیزیه و خونه داد بهشون ب من اخرش شاید ده ملیون داده باشه اونوقت انتظار دارن من بیشتر حواسم باشه ب بابام

نه نبوده اونام هفته ای یکی دوبار بهش سر میزنن ولی نگهش نمیدارن کلی از من انتظار دارن

بهت تهمت دزدی از خونه پدرت رو اگر زدن بابات باید ازت دفاع میکرد

اگه پدرتون بینتون فرق میذاره فقط موقعه مشکلات تو رو میشناسه شوهرت حق داره این اه و ناله رو میتونه زنگ بزنه با داداشت و عروسش بکنه

ولی خب پدر آدمه ، چیکار میشه کرد مادر منم موقع مشکلات میشناختنش وقتی خب میشدن میرفتن سمت پسر و عروسشون ، هر چی داشتن و نداشتن دادن به اونا ، اونا رو فرزندشون میدونن و اصلا بهشون نمیگن مشکل دارن که یه وقت اذیت نشن و لطمه ای به زندگیشون وارد نشه

من در میان اشتباهاتی که مرتکب میشوم در حال ساخته شدنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792