سلام،یادمه تقریبا پارسال بود که یه خانم اومد درمورد شرایط شوهرش صحبت کرد،خیلی عجیب بود هم شوهره هم خانوادش،توخودش بود خانمه میگفت توچشماش بی حسی میبینم حتی نسبت به بچه،ولی میترسید جدا بشه و شوهرش خیلی بدتر شه وضعش،میگفت خانواده شوهرش کثیفن و مامانه و باباهه هم دیوونن،دقیق یادم نمیاد خیلی چیزا رو ولی حدودی اینجور بود،کسی خبر نداره چطور شد وضعش؟اصلا اسمش چی بود؟هممون گفتیم اسکیزوفرنی داره شوهرش
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
والا هر کسی اینجا خیانت دیده شوهرش همین ویژگی رو داشته
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
اها مثلا میگفت شوهرش هیچ قرص و دارویی الان نمیخوره میگه مریض میشم،رو مریضی خیلی حساس بود،بهش گفته بود اگه بری من میمیرم،یعنی اصلا دوست نداشت زنشو ولی از تنهایی میترسید
خونه مادرشوهر کثیف کثیف بود و یه خانواده عجیب غریب بود