بچها من عقدم زنی ک خرج نداره واقعا ارج نداره

باور کن طبق تجربه میگم اون خانم و مادرش بهترین کار رو انجام میدن 

حاصل دلسوزی برای شوهر و خونوادش پشیمونیه 

حد وسط خوبه

من نمیگم ولخرجی کن ولخرجی نکن ولی تا جایی میتونی نامزدی طلا بگیری از نامزدت طلا بخواه بعد عروسی خیلی کمکتون میشن همین طلاها تو اشتباه منو نکن

عزیزم هرگز توو زندگی مشترک خودت رو مقایسه نکن 

چیزی که بر اساس منطقت دوست داری رو انجام بده 

من با این حرف مخالفم زنی که خرج نداره ارج نداره، زنی ارج داره که خودش احترام خودش رو حفظ میکنه و حفظ احترام با خرج و بریز و بپاش نیست 

خودم بسیااااااار کم توقع بودم هم از خانواده خودم موقع جهیزیه هم از شوهرم ولی هرگز بی ارج نشدم، اتفاقا من جهیزیه در حد نیاز گرفتم و چیزایی که همسرم از مجردی داشت رو مجدد نگرفتم، ولی موقع خرید خونه بابام ی مبلغ قابل توجه به عنوان هدیه خونه بهمون داد چون سر جهیزیه خریدن اذیتشون نکردم با اینکه بابام داشت و میتونستم خیلی چیزا بخرم، کاملا بستگی به طرف مقابلت داره، اما در عوض خانواده همسرم اولش فک کردن من چون خرجهای عجیب نمیکنم میتونن هرجور میخوان رفتار کنن که همون اول از طرف همسرم چندبار بهشون تذکر دادم 

کاملا بستگی داره طرف مقابل بخواد از تو سواستفاده کنه یا درک کنه که خرج نکردن از روی منطق و دوست داشتن خودت هست

خب نباش الان به نامزدت پیام بده بگو دلم برات تنگ شده بیا دنبالم🥺اومد برین بیرون بعداظهر برین کافه ببرش خرید لباس دوست داری بگیر طلافروشی هم دیدی الکی یه نگا بنداز بگو واییی این انگشتره چه خوشگلههه اگه پول داری واسم بخرش😂

نه خیلی کم بخواه نه خیلی زیاد مثلا برای طلا  اگه می‌تونه بخره خوبه به هرحال سرمایس‌ یامثلا برای عروسی خیلی لاکچری در جمعیت هم نباشه اشکالی نداره اجازه بده خونوادت حرف بزنن یا مثلا اگه میشه با وام و اینا خونه بخرید خیلی بهتره ولی اگه نمیشه سعی کنید پول پیش بیشتر جور کنید یا بگردید خونه ی باکرایه مناسبتر پیدا کنید مثلا لباس در حد معقول بگیرید نه اصلا چیزی نخری یا برعکس صددست لباس بگیری مثلا لوازم آرایش خیلی نخرید  در حد لوازم ضروری ولی کیفیت نسبتا خوب ...

اوایل ازدواج هر موقع میخواستن کادو به من بدن ی چیز داغون میدادن، ی دعوا با همسرم راه انداختم و بهش گفتم برو به خانواده ت بگو من خرج نمیکنم چون دوست ندارم نه چون کم ارزشم، یا کادو ندن یا اگر میدون درست و حسابی بدن 

لباسهایی هم که بهم داده بودن رو گذاشتم توو ی لاستیک با چندتا لباس دیگه دادم مادرشوهرم گفتم اینا رو من دیگه استفاده نمیکنم، اگر فقیری چیز می‌شناسید بدید بهشون 

خانواده همسر من خیلی خسیس هستن و از روی خساست کارای زشت زیاد میکنن، خرج نکردن من رو هم گذاشته بودن پا حساب اینکه خب اوکی این عروس خودش خرج نمیکنه پس ما هم برا خرج نکنیم 

یا مثلا چندبار رفتم خونه شون غذاهایی درست میکردن که در حد مهمون نبود واقعا و من نهایتا ماهی دو ماهی یکبار با دعوت خودشون میرفتم، به همسرم گفتم مامانت انگار داره به گدا غذا میده و از ی زمانی به بعد نرفتم خونه شون شام و ناهار بمونم