از اول زندگی ما هرموقع به مشکل مالی خوردیم، خانوادش گفتن نداریم! به ما چه، با اینکه داشتن. ما هم دست گذاشتیم روی زانوی خودمون و زندگی ساختیم.
یه ماشین خوب از دوران مجردی داشتم بخاطر خرید خونه فروختیم شوهرم هم 3 دنگ خونه زد بنامم. بعدها 200 پول داشتم شوهرم هم باقیشون داد یه 206 برام خرید.
امروز با ماشین رفتیم دنبال مادرش، اومد گفت در ماشین رو کی خراب کرده؟(در یذره مالیده به دیوار) شوهرم گفت ماشین دست زنمه، فدا سرش.
دیدم یواشکی به شوهرم میگه ماشین دستش نده خب. شوهرمن اهمیتی برای حرف اینا قائل نیست ولی خب حرفش خیلی زور بود.
میخواستم بزنم زنیکه رو کف و خون بالا بیاره.