این کاربری دومه.تو کاربری اولم با نام یدونشم تموم ماجراها و دعوا هامون تاپیک کردم.
یه ساله باهاشون قطع ارتباط هستیم و با اینکه تو یه ساختمون هستیم با مادرش اما ممیریم خونشون.خواهرش هم دو خیابون فاصله داره باهامون.
شب خواهرشوم به شوهرم زنگ زد بیا خونمون تولد پسرمه .شوهرم هم گفت نه قطع کرد.دوباره زنگ زد خواهرش .اینم جواب نداد خواهرش پنج بار پشت هم زنگ زد آخرش شوهرم برداشت گفت من زن دارم بچه دارم مجرد نیستم ولی بگردم.تنهایی هم مهمونی نمیرم.خواهرش ناراحت شد قطع کرد بعد ب من پیام داد تویه لجن از وقتی اومدی داداشم به ما و مادرم اهمیت نمیده جادومون کردی.پاشو از خونمون بریدی و از ما بد گفتی و فلان.من گوشی رو دادم شوهرم خوند و شمارشو مسدود کرد.
دو سال بود دخالت میکردم مادر و دختر و من هیچ نمیگفتم آخرش دو سال پیش جوابشون دادم . دردشون اینه که چرا شوهرم پشت کنه و از وقتی ازدواج کرده به اونا محل نمیده.مقصر شوهرم هم هست که پیش همه محبت میکنه و هوامو داره باعث حسادت اونا شده.الان من میترسم آخرش زندگبمو خراب کنن.اخه مادرشوهرم تو دعوا گفت با پنبه سرتو میبرم