2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مادر من ازدواجش اینجوری بوده سال ۵۶،۵۷.

یه دختر از عموی اولم، ۵ تا هم ما بچه ایم.

رفتار عمو، عمه هام با ماها خیلی خیلی خیلی بد بود.

والله تا الانم نفهمیدم چرا با ۴۲ سال سن.

انگار بابای من قاتل عموم بوده، یا ما بچه ها.

مثلا فقط خواهرمو دعوت میکردن شام و ناهار، یا میبردنش گردش.

فکر کن اون دختر ۲۰ ساله بود، میبردنش شهربازی، ماها ۷،۸ ساله بودیم، بابامم ماشین نداشت، دست به دهان نگاهشون میکردیم.

مخصوصا عموهام.

کلا ارتباط خواهرم باهامون خوب نیست، وقتی چیزی به نفعش باشه، خواهرمون، وقتی چیزی به نفعش نباشه، مثلا موقع کادو دادن ، رک میگه خواهرتون که نیستم.

در کل نمیدونم ، بگم خوب یا بد.

به نظرم تا وقتی خوبه که تمام اطرافیان ، رفتار درست و منطقی داشته باشن، که اونم والله محاله، مگه همه حاضرن بخاطر تو و خانوادت برن پیش تراپیست و مشاور و ....

چقدر زشت و تهوع آور همچین حرکتی .اون زن ناموسشه مثل خواهرشهمتاسفم برای این عقب مونده ها .

اینجور ادمها مریضن

معلوم نیست اصلا داداشش هم زنده بوده ، به زن داداشش نظر داشته یا نه

وگرنه ادم چطور میتونه در موردش حتی همچین فکری کنه

زن برادره هم همینطور، چرا درموردش فکر کرده که اجازه داده بیاد خاستگاری

زندگی نیست بجز عشق/بجزحرف محبت به کسی                     ورنه هر خار و خسی/ زندگی کرده بسی
این چه حرفیهشاید شرایط ادمها با هم فرق داره

مریض بودن ربطی به شرایط نداره

اینکه به ناموس برادرش نظر داره خودش نشون دهنده ی فکر مریضشه

زندگی نیست بجز عشق/بجزحرف محبت به کسی                     ورنه هر خار و خسی/ زندگی کرده بسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز