2777
2789
عنوان

واسه اولین بار لباس کوتاه گرفتم همش معذب میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 909 بازدید | 69 پست
امام محمد باقر اینجا اگر بودن نمیگفتن هرچی دلت خواست... میگفتن هر چی خدا گفت رو رعایت کنیم امضاتون

بله من اینطور گفتم چون متوجه شدم ذات خودشون خوب هست و دارن درگیر هوای نفسانی میشن... درونشون انسان خوبی هست اینجور مواقع سریع جبهه نمیگیرم تا دین زده نشن... متوجه ذات پاکشون هستم و میدونم در سنی هستن که میخوان تقلید کنن... شمام کاملا درست میگید عزیز دلم 

امام محمد باقر می فرمایند: وقتی مهدی عج♥️ وارد کوفه می شود،بر فراز منبر قرار می گیرد، سخن آغاز می کند ، در حالی که مردم از شدت شوقِ دیدارش آنچنان می گِریَند که از شدت گریه نمی فهمند امام عج چه می فرمایند.یعنی میشه ما هم اون روز باشیم؟😭 خداوندا شکرت که دیدی قلبم اومده سمتت بهم نشونه دادی 😭 حضرتم امامم مهدی عج آمدن به خواب من 😭😭 شوق و فقط شوق در گفتارشان منو به سمت دیگری از زندگیم کشاند😭😭یادم نمیره قول میدم یادم بمونه تموم حرفاتو 😭😭😭😭                ختم قرآن در گروه قرآنی ایتا👈دستتون رو روی لینک نگه دارین بعد گزینه باز رو بزنید.   https://eitaa.com/joinchat/2844198203C1920725403

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خیلی وقته گرفتم یکماههیه بار هم باهاش بیرون رفتمشلوارم مناسبه دیگه از بگ گشاد نداریمشالمم بلندهیکم ل ...

چقدر حیفی تو عزیزدلم احسنت به ذات نجیب و پاکت ♥️♥️♥️♥️♥️

کاش کلا نمیگرفتیش 

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

چقدر حیفی تو عزیزدلم احسنت به ذات نجیب و پاکت ♥️♥️♥️♥️♥️کاش کلا نمیگرفتیش

فدات شم گلم🥰

دیگه گرفتم خیلی وقته😂

من نه آنچنان مذهبی ام و نه محجبه

ولی از اینکه دیگران به بدنم خیره شن خجالت میکشم💔

البته که از ۲و۳ نفر هم‌پرسیدم خدا رو شکر اینقدر جذب کننده و کوتاه نیس که کسی خیره شه

فدات شم گلم🥰دیگه گرفتم خیلی وقته😂من نه آنچنان مذهبی ام و نه محجبهولی از اینکه دیگران به بدنم خیره ...

درسته گلی منم منظورم پاکیو نجابته ذاتیت بود بدون اینکه بدونم دینتون چیه ♥️

 ولی فارق از بحث مانتوی شما و خوده شما 

یه سری چیزا تنها به دین و مذهب متصل نیست

تاریخ پوشش رو هم مطالعه کنیم میفهمیم در طول تاریخه بشر ، انسان های اصیل با هر دین و مسلکی روی پوشیدگیشون حساس بودن 

من توی بزرگان و دانشمندان و افراد قدرتمند تاریخ ندیدم پوششی کم یا بدن نما داشته باشن مگر مشهورینه به دور از جون همه ، بدکارگی یا مسائل جنسی

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

درسته گلی منم منظورم پاکیو نجابته ذاتیت بود بدون اینکه بدونم دینتون چیه ♥️ ولی فارق از بحث مانتوی شم ...

ممنون چقدر جملاتتون زیبا بود🥹

مادرم همیشه میگه یه لباس مناسب نجابت وشخصیت و  خانومگیت رو نشون میده.

حتی کسی که ازش همیشه لباسامو میگیرم منو میشناخت گفت فلان شلوار مناسب شما نیس این یکی رو بردار

راست میگی دیگه سعی میکنم چیزی که درونم هس رو اجرا کنم

ممنون چقدر جملاتتون زیبا بود🥹مادرم همیشه میگه یه لباس مناسب نجابت وشخصیت و خانومگیت رو نشون میده.ح ...


عزیزی ♥️ 

منم از اول محجبه نبودم و افراده فامیل و خانوادمم محجبه نیستن جز مامانا و مامانبزرگا

 از ۱۴ سالگی اینا چادری شدم قبلش کاملا مانتویی بودم ولی با یه سری تحقیقا که کردم به این نتیجه رسیدم که دین اسلام ، دین خداست

 و خداست که آفریننده انسانه 

 پس میدونه ذات و فطرت آدمی چیو میخواد و باهاش آرامش و امنیت بیشتری داره پس دستور میده که این کارو انجام بدیم 

من وقتی به این نتیجه رسیدم چادرو انتخاب کردم و از این دستور اطاعت . ذاتا حجاب برای من پوشش مناسبیه 

البته و دوستش دارم 

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

عزیزی ♥️ منم از اول محجبه نبودم و افراده فامیل و خانوادمم محجبه نیستن جز مامانا و مامانبزرگا از ۱۴ س ...

چقدر خوب😍

خوشحال شدم وقتی به صدای درونت گوش کردی و رفتی سمتش❤️

درسته 

چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آن که خير شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا مي‌داند، و شما نمي‌دانيد

چقدر خوب😍خوشحال شدم وقتی به صدای درونت گوش کردی و رفتی سمتش❤️درسته چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، ...

عاشق این حدیثم 

مرسی ♥️🌱 

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

چقدر کریه و منزجر کننده بود این کامنت.....


هر چی خوندم نفهمیدم کجاش کریه و منزجر کننده بود...

لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 

مشخصه که هنوز نجابت و پاکی تو وجودت هست. خیلی ها شاید خیلی چیزها بپوشن. دلیل نمیشه. همون لباسی که تا زیر باسنه وقتی آدم صاف وایساده تا زیر باسنه. ولی وقتی آدم خم بشه یا بخواد سوار و پیاده از ماشین بشه یا از پله ای چیزی بالا و بایین بره دیگه تازیر باسن نیست

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر -آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم - هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر - رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر - (مولانا)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792