میدیدم افتادم توی خوابم پنج هزار تومن پول پیدا شد برای مادرم بعد داداشم اون تقسیم کردن دو تومنش می گرفتم دستم صدای ناله مادرم میشنیدم (فوت شده) بنظرم اومد این پول مال ایتام جمع میکرد بعد هر وقت پول دوتا دوهزارتومنی فکر کنم بود میگرفتم صداش میشنیدم بعد یکی گفت درد داره من به داداشم گفتم اینو بگیر ببر بده به ایتام
الان بیدارشدم هر چی فکر کردم نفهمیدم یعنی چی
الانم رفتم باد صبا کمک کنم پنج هزار تومن قسمت نیکوکاریش دیدم حسابم خالیه موجودی نداره
ولی عکسایی که گذاشته بودن تو باد صبا میگفتن لباس گرم میخریم دلم به حالشون سوخت.