بچه های این دوره زمونه گودزیلان . آنقدر ب هم حسادت میکنن. بچه من پیش دبستانی می‌ره امسال با چند تا از بچه های کلاسش همسایه ایم تا قبل از مدرسه با هم دوست بودن حالا رفتن مدرسه پسرم نقاشی خیلی تمیز و خوشگل می‌کشه چند بار معلمش بهش ستاره داد حالا از اون موقع همون دوستاش دیگه تحویلش نمیگیرن.ینی آدم میمونه بچه شیش ساله چی از حسادت می‌فهمه آخه ؟!؛؛؛
همون دوسه تارو پیدا کن به مادراشون بگو نتیجه نگرفتی خودت برو بگو یکبار دیگه بشنوم بهش گفتین مجبور میشم به مدیر بگم مامانتونو بیاره مدرسه پرونده تونو بدن از مدرسه اخراج بشید .
و در کل ی موضوعی هست دقیقا تو این سن تا حتی پنجم ششم دخترا خیلی بهم زشت میگن کلا بینشون همینطوریه شاید هم معیار زشتی خوشگلی رو ندونن ها ولی میگن من اینو خیلی دیدم تو مدرسه ها تو جمع هاشون.
بنظر من این مسئله خیلی برمیگرده به نگاه کردن کارتون های پرنسسی و عروسک های باربی و پرنسسی...
این از روزی که عقد کرد کلا تو نقشه بود رابطه من وشوهری خراب کنه فکر کن زنگ میزد میگفت من با فکر شوهر تو نزدیکی میکنم بعد به مادرشوهرم میگفت فلانی درباره اتاق خوابشون بامن حرف زده بعد دعوا راه مینداخت منم گفتم من ۱۰ساله عروستون هستم منو نشناختین مقصر منم بعد همش از شوهرم می‌پرسید کی میخواین اقدام کنین برا بچه شوهرمم مریض بود با شوتی وخنده بهش میگفت نمیگم شوهرم آدم درستیه دوتاشون ذاتشون خرابه من جنگها داشتم ودارم هم باشوهرم هم با جاری متاسفانه فاصله بچه هامون چهل وپنج روزه بچه من بزرگتره از اولش با هم مقایسه میکردن چقدر سر آین چیزا جنگ داشتم کلا من دنیا اومدم با عالم وادم بجنگم
اسی بیا اصلا یکاری کن ب دخترت یاد بده یه چیزیشونو مسخره کنه هر کی یه مشکلی داره دیگه بگو مثل خودشون رفتار کن اگه اعتراض کردن تازه بگو اره دختر من دوساله داره تحمل میکنه از این ب بعدم همیجوری رفتار کنه تا اونا خیلی ب خودشون ننازن ک ما خوبیم بقیه اه اه
جوری رفتار میکنه انگار من هووش هستم منم سعی میکنم موقعی برم خونه مادرشوهرم اون سرکار باشه طبقه بالای مادرشوهرمه
برا ما که بچه نیست این افکار مسخره داره اونا که بچه هستن
والا ما بچه بودیم چقدر از نظر دینی ما رو میترسوندن کسی ومسخره کنیم از وقتی دین وایمان تو زندگی کمرنگ شده قبح خیلی کارا ریخته
تنها راهش اینه. مستقیم با پدر و‌مادرشون حرف بزن. بگو‌بچم بخاطر رفتار بچه های شما داره ایندشون خراب میشه. بچه هاتونو کنترل کنید وگرنه خودم وارد میشم. اگه تو‌چند روز کنترل کردن که هیچه. اگه نه خودت برو تو‌مدرسه مستقیم بچه هارو دعوا کن. بگو از این ببعد بچه منو حرف بزنید میام بالاسرتون. با پدر و‌مادر بچه ها هم خیلی جدی حرف بزن. بی احترامی نکن ولی قاطع حرف بزن. بچت تو این سن روحیش خراب بشه سالها باید وقت بذاری و درمانش کنی. الان جدی باشی بهتره. کلاسشم نیاز نیست عوض کنی. تا اخر عمر میشه فرار کرد؟ دیدی نمی تونی شوهرتو بفرست. دایی بچه ها یا عمو یا هرکس که میتونه قاطع باشه رو بفرست با پدر مادرش حرف بزنه یا مستقیم بچه ها رو تذکر بده.شوخی نیست اینده بچه. من بودم بدجور با مدیر و پدر و‌مادر بچه برخورد میکردم.
قیافه بچهارو دیدی ک عیباشونو بگو ب بچت ک اونم بهشون بگه🤌🏻
اصلا بهش نگو نه تو زشت نیستی تو خیلی هم خوشگلی. چون فکر میکنه داری از عمد میگی.
به جاش بهش بگو امروز چقدررر مژه هات خوشگل شدن. وای بوی گل میدی. موهات مثل آفتاب میدرخشه مامانی. پوستت چقدرررر نرم و صاافه. قربون اون چشمای خوشگلت برم.
نمیدونم چیزای این شکلی. یا مثلا آلبوم عکسهاشو در بیار و روز زایمانت رو نشون بده براش تعریف کن وقتی اولین بار پرستارا گذاشتنش تو بغلت انگار یه فرشتهههه دیدی و بابایی خیلی خوشحال بود.
بعدشم مدرسش رو اگه امکانش هست عوض کن چون کلاسشو عوض کنی توی زنگ تفریح همو میبینن باز. یا با مامان بچه ها حرف بزن.
