همکارم معلم بعد برای همکارخانم رفته بانک ضامن بشه بعد دیده بود وام به اسم شوهرش تو رو درواسی ضامن شده بود بعد اونم نامردی کنه قسط هاش رو نده وقتی براش اخطاریه می رفت شوهرش فهمیده بود برای یک مرد ضامن شده خیلی ناراحت شده بود دعوا کرده بودن
همکار دیگه هم می گفت به من چه شوهرم قسط ها رو نمی ده می رفت ماشین ظرفشویی می خریدیخچال ساید می خرید وامش رو نمی داد در اخر از طریق اداره تونستن اون خانم رو تهدید کنن ضامن بیچاره رو اذیت نکنه