2777
2789
عنوان

اینجا کسی هست ک از عزیزانش یا افراد درجه یک خانوادش خودکشی کرده باشن

| مشاهده متن کامل بحث + 695 بازدید | 50 پست
خوب شما با این استوریا نفهمیدین چقد داغونه؟نمیپرسیدین این استوریا چیه؟دلت از چی پره؟

خب اون موقع ما خودمون تو شرایط بدی بودیم

شرایط خانوادگی خودمون، یعنی مشکلات زیاد و عمیقی تو خانواده داشتیم، من  مامانم، داداشم، بابام

و خب قصد داشتیم بعد از حل این مشکلات بریم خواستگاری دخترخالم برای داداشم

که از دست خاله ام نجاتش بدیم

و اونقدر زیر فشار و استرس بودیم که حتی نتونستیم مراسم عقد دخترخالم رو شرکت کنیم

برای همین نتونستم پیگیر بشم جریان چیه

مثلا دخترخالم اگه 18 سالش بود، من 28 سالم بود

و پسرخالم 30 سال، خالم همش می ترسید من بخوام عروسش بشم و مخ پسرشو بزنم و... از ما فراری بود

دوست نداشت زیاد به دخترش پیام بدم یا دور خانوادشون بچرخم


اره پسرعمه ام، ناهار خورد با خونوادش شوخی کرد، کمی سربه سر مامانش گذاشترفت تو اتاقش یه استوری غمگین ...

روحشون شاد باشه

خدا رحم کنه به دل مادراشون

اگه میدونستن با این کار چه بلایی سر خانواده هاشون میاد،هر غم و بحرانی رو ب جون میخریدن و همچین کاری نمیکردن

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

باهاش حرف بزنین ، سعی کنین از دغدغه ها و حال الآنش مطلع بشین ، شاید نیاز به یک گوش برای شنیده شدن دا ...

تفکراتش با ما فرق داره

من همیشه فکر میکردم از این :ز غوغای جهان فارغ هاست!

ولی تو اوج بی تفاوتی و بیخیالش نسبت ب دنیا و آدماش،همیشه ی غمی داره

مخصوصا الان ک هر کی میبینتش یه متلک میندازه

چرا بیکاری؟علافی؟دیگه بابات پیر شده کمک دستش باش و مفت خور نباش و...

ما خودمون دلمون ب حال و روزش خونه،این بیشرفای فامیل هم دم ب دم نصیحتش میکنن

میترسم همین یه ذره امیدم ازمون بگیرن

همین ک هست،وجودش پیشمونه،خودش غنیمته


من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

عمه بخاطر اینکه یکی از اقوام نشونش کرده بودن و اونو نمیخاست چند بار اقدام به خودکشی کرد پسره کثافت نمیذاشت کسی غیر خودش بیاد خاستگاریش نا اینکه عمه خودشو تو حموم اتیش زد و به بدترین شکل ممکن مرد وقتی تموم بدنش سوخت هنوز زنده بود درد سوختنو کامل تحمل کرد اخرشم تو بیمارستان فوت شد نیم ساعت بعد از اینکه کامل سوخت 

تمام فامیل افسرده بودن بعدش تا سالها

پای شوخی نزار جدی دارم میگم باهاش حرف بزن ببین مشکلش چیه

کار نداره،شغل نداره،بفکر هم نیست

منم شاغل نیستم ولی دنبال کار میگردم

من دخترم،کمتر متلک میشنوم،ولی اونو راه ب راه تکه میندازن بهش

خونه زندگی داره هااا،ساپورته و تامینه برعکس من

ولی هر جا میشینه،یکی میاد زیر گوشش میگه،چرا زن نمیگیری،چرا کار نمیکنی،چرا تو این سن خونه باباتی،چرا مفت خور

اینقدر بهش گفتن،هر مجلسی میریم،بعدش استوری های این مدلی میذاره

میترسم از دستش بدم

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

پدرم اما من با مامانم زندگی میکردم کلا اما چند باری ک دیدمش خیلی شاد بود تعجبم چرا خودشو کشت عمه ام ...

روحشون شاد

چقد غم انگیز):

ما تو دلشون نبودیم،پشت خنده هاشون و حال خوششونو ندیدیم

نمیدونیم چی بهشون گذشت

شاید یکی از تنهایی

یکی از خستگی

یکی..

ولی دوستت ناخواسته جونشو داد،حیف شد

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

خب اون موقع ما خودمون تو شرایط بدی بودیمشرایط خانوادگی خودمون، یعنی مشکلات زیاد و عمیقی تو خانواده د ...

میفهمم

میترسیدی با خودشون بگن میخواد خودشو بندازه ب پسر ما

یا محبت و دلسوزیتو بذارن پای یه نیت دیگه

کاش شما زودتر دست ب کار میشیدن

کاش...

هعی

دیگه هیچی تو این ای کاش ها نیست

تقدیرش بوده لابد

خدا برا هیشکی نخواد

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

عمه بخاطر اینکه یکی از اقوام نشونش کرده بودن و اونو نمیخاست چند بار اقدام به خودکشی کرد پسره کثافت ن ...

ای واااااای من

هیچی بدتر از خودسوزی نیست

منم یه عمه داشتم قبل از اینکه ما دنیا بیایم،با بنزین خودشو آتیش زد،یه بچه ی یه ساله داشت):

میترسم خودکشی هم ژنی باشه😭😭😭

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

میفهمممیترسیدی با خودشون بگن میخواد خودشو بندازه ب پسر مایا محبت و دلسوزیتو بذارن پای یه نیت دیگهکاش ...

اره عزیزم 

همینطوره، نمیخواستم دلسوزی منو بذارن پای حسادت که مثلا چون خودم با 28 سال سن مجردم، حالا دنبال آتو گرفتن از زندگی دخترخاله 18 سالمم که متاهله و 10 سال کوچیکتر 

اونم بابت حسودی 

نه دلسوزی

تفکراتش با ما فرق دارهمن همیشه فکر میکردم از این :ز غوغای جهان فارغ هاست!ولی تو اوج بی تفاوتی و بیخی ...

نمیشه محیط زندگیشو تغییر بده ؟ 

ایشالا فکر بد ازش دور باشه 

[یک‌ جمله زیبا و فاخر و تا خرتناق پر از آرایه.]

نمیشه محیط زندگیشو تغییر بده ؟ ایشالا فکر بد ازش دور باشه

داشت آروم آروم حالش خوب میشد

با شرایطش کنار اومده بود

قرار بود یه سرمایه بگیره یه کار راه بندازه

خبر مرگمون نمیذارن ک

هی میان میخورن،میپاشن و تیکه طعنه شونو میزنن و میرن

فک میکنن بزرگی میکنن،یا هولش میدن ب سمت کار

بخدا بدبختمون کردن

کم مونده ب دست و پاشون بیوفتیم ک نکنید،نمیخوایم،واسش دل نسوزونین

آخررر نابودش میکنن

من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

نمیشه محیط زندگیشو تغییر بده ؟ ایشالا فکر بد ازش دور باشه

تو ک اینقدر ماهی،میفهمی درد منو

میبینی حال و روز منو

حال خودت خوبه؟؟


من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه):                                                         برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمده‌ام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی.                                               ‏یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز می‌کنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم):    حکایت مواجهه من با آدم‌هاییه که یهو ازشون عجیب‌ترین بی‌مهری‌ها رو میبینم...

داشت آروم آروم حالش خوب میشدبا شرایطش کنار اومده بودقرار بود یه سرمایه بگیره یه کار راه بندازهخبر مر ...

نمیدونم چی بگم 🥺

لعنت به حرف مردم واقعاً 

[یک‌ جمله زیبا و فاخر و تا خرتناق پر از آرایه.]

تو ک اینقدر ماهی،میفهمی درد منومیبینی حال و روز منوحال خودت خوبه؟؟

ن اصلأ خوب نیستم 

من توی دوران بدی از زندگیم به سر می‌برم. نمی‌گم بدترین، ولی شاید جزو پنج تای اول لیست بدترین‌‌های زندگیم تا این لحظه باشه

[یک‌ جمله زیبا و فاخر و تا خرتناق پر از آرایه.]

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792