به نظرم همه جور آدم وجود داره
اون پدر و مادر هستن که با درایت نمیزاشتن کار به اینجا بکشه، حالا بچه اومده، بازم نتونستن خودشونو رشد بدن و بزرگتر و معقول تر رفتار کنن، هر کسی بعد از طلاق با بچه میدونه ازدواج مجدد ریسکه، بدون بچه هم همینطور، ولی با بچه متفاوت تره.
از طرفی کسی که طلاق میگیره، باید به استقلال مالی و مشکلاتش فکر کرده باشه، در این صورت بزرگترین اشتباهو میکنه(خانم)،کسی که فکر نکرده و دنبال ازدواج دوم و سومه که دیگه هیچی.
آقا هم درسته از لحاظ مالی اوکی هستن، ولی نیازشون و مدیریت منزل و بچه ها هم کار آسونی نیست، چه خوب میشد، قبل از طلاق (نه برادر شما صرفا)، همه، این چیزارو فکر کنن، و فکر نکنن اون بیرون چه خبره ، خودشون رفتارشون رو طبق طرف مقابل بهتر کنن، که این موارد پیش نیاد.
حالا پیش اومده، کاش میشد خیلی بهتر و سنجیده تر، نه مثل انتخاب اول هول هولی و با عجله ازدواج دوم رو انجام داد، قبلا یه نفر میخواست ازدواج کنه، الان به نسبت تعداد فرزندان، دو الی سه نفر قراره ازدواج کنن، یعنی باید بچه هارو هم دید، در کل ازدواج مجدد با بچه اشتباهه، چرا؟
چون اون خانم یا آقایی که بچه نداره و وارد رندگیی میشه که توش بچه هست ، اولا زمان نیاز داره، یه زمان طولانی که خودشو با بچه ها وقف بده، حالا تو این بین خیلی اتفاقا میفته، شاید روحیاتشون بهم نخوره اخلاقها متفاوته، همین الان دو تا بچه از یه پدر و مادر اخلاقشون متفاوته باهم ، شما فکر کن یه فرد جدبد هم تو خونه اومده که باید باهاش سر کنن، از طرفی اون خانم یا آقا هم اصلا بچه ای نداشتن، تجربه ای نداشتن، اصلا انتظاراتشون از ازدواج متفاوت بوده، حالا اومدن، نمیدونن چیکار کنن، خیلی چیزای دیگه هست.
به هر حال طلاق برای ازدواج مجدد، کاره اشتباهیه.
بیشتر فکر کنیم