من چهار ساله عروسی کردم از دست خانواده و مخصوصا مادرشوهرم زندگی ندارم یه زن 76ساله خودشیفته و مریض تو یه حیاطیم باهاش یعنی دیونه کرده منو آنقدر اذیت میکنه شوهرمو کرده شوهر خودش و دختراش کلا عذابه این زن به شوهرم میگم خونه رو جدا کن زیر بار نمیره و قبل من جاریامم اینجا میشستن این مشکل رو از دست این زن داشتن و بچه نوزاد جاریمو مادرشوهرش گرفته بود نمیزاشت شیر بده و همش تو لج هست با عروساش و با دادگاه خونه رو جدا کردن اصلا زندگی مشترک مارو مختل کرده از دخالتش حسادتش تعیین تکلیف برای زندگی ما و انگار این و شوهرم زن و شوهرن شوهرمم گوش به فرمان و وابسته مادرش نمیدونم چیکار کنم مشاور هم رفتیم فایده نداره نمیدونم شوهرمو بزارم ور دل مادرش طلاقمو بگیرم برم خستم کردن جای من باشین چیکار میکنین