بابام دو سه هفته شده که بیمارستان بستریه برای کنترل های قبل عمل قلب . هنوز هم کنترل نشده ولی میگن دوشنبه عمل میکنن دیگه
تو این روزها ، بدون استثنا هرروز مهمون از فامیل بابام داشتیم که بیست نفر بیست نفر از شهرهای دیگه اومدن برای ملاقات بابام و چند روز موندن . چند ده میلیون هزینه رستوران بردن و کلا خرجشون شد در حدی که مامانم مجبور شد انگشترشو بفروشه . بچه کوچیک هم داره . بابام هم بهونه گیری زیاد میکرد و کلا سختی زیاد داشت
امشب مادربزرگم با مامانم دعوا کرده که تو زیاد خرج کردی برای همین پسرم باید قلبشو عمل کنه اگر کم خرج بودید اینطوری نمیشد. عمه و زن عمومم تایید کردن . من تازه امروز بعد دو هفته اومدم خوابگاه مامانم زنگ زده با گریه که پاشو بیاااااا من نمیتونم جلوی اینا رو بگیرم . از یه طرفم برادرم رو بغل میکنن به نوزاد سه ماهه هرچی دلشون میخواد از اب آبگوشت گرفته تا عدسی و ... میدن به خواهرم کم محلی میکنن و...