سلام وقت بخیر
من چند ساله به خاطر از دست دادن پدرم شرایط روحی بدی دارم و متاسفانه هرکاری میکنم بهتر نمیشم .پارسال هرکاری کردم که بتونم کنکورم رو خوب بدم نشد .امسال هم می خوام دوباره کنکور بدم ولی واقعا نمی دونم چیکار کنم .مامانم با اینکه شرایطم رو میدونه حتی یک ذره هم من رو درک نمیکنه توقع درک کردن هم از کسی ندارم ولی واقعا از بعضی حرف ها خسته شدم صبح تا شب هرموقع از،اتاق بیرون میام یکم حال و هوام عوض بشه بعد دوباره برم سراغ درس تا من رو میبینه شروع میکنه که اره تو ضعیفی خیلی حال بهم زنی به هیچ جا نمی رسی آخرش کارت به گدایی میکشه کنکور هیچ جا عرضه نداشتی قبول بشی من مجبورم دروغ بگم بچه همکارم کم بینا رتبه دو رقمی گرفته تو کنکور ایشالا به گدایی بیفتی همه دارن ازت جلو میزن تو هیچ غلطی نمیکنی پول من رو تو چاه می ندازی... بهش میگم مگه نمیبینی از صبح تو اتاق بودم تازه بیرون اومدم میگه نگران نباش جوابا میاد می بینیم:)))) آنقدر من رو عصبی کرده و استرسی که هم سلامت روانم رو تقریبا دارم از دست میدم هم جسمی نمی دونم چیکار کنم خسته شدم بهش میگم با من صحبت نکن خواهش میکنم ازت، حالم رو بد میکنی باز ولم نمیکنه به گریه کردن من رو انداخته همش میگه تو مفت خوری به خدا نمی دونم دیگه چیکار کنم میشه یکم راهنماییم کنید ممنون