مادر و پدرم بهم خیانت کردن با تمام حرفا و کاراشون (از ده سالگیم بابام گفت بی عرضه ای پسر عمه ات کار میکنه تو مجبور شدم براشون دست فروشی کنم)
مامانم تو۸سالگیم یه بچه نوزاد گذاشت پیشم رفت سرکار اونم دوشیفته لقب کوچکترین مادر دنیا هم می رسه به خودم
مامانبزرگمم با تمام توهین هاش به بابام و من به خاطر این که بچه بابامم بیشتر بهم اسیب زد
خودمم که موفق نشدم حتی ارزوهامم از من بدشون می اومد خسته شدم ای کاش هیچوقت به این عالم خاکی نمیومدم
امیدوارم بمیرم حتی نمیخوام جسدم اینا خاک کنن شهرداری خاک کنه بهتره