2777
2789
عنوان

مادر شوهرم منو برا برادر شوهر که متاهله خواستگاری کرد 😭

| مشاهده متن کامل بحث + 5918 بازدید | 102 پست
باشه

منظورم اینه که مادرشوهرت انگار تو زمان قاجار زندگی می‌کنه هنوز

شما هم تو گوشی هزارتا اسکرین شات دارین ک هیچوقت نمیخونیدش ... توی اینستا کلی پست ذخیره کردین ولی یبارم بهش سر نزدید یا فقط من اینطورم  😑😐 سنگین ترین عمل در روز قیامت صلوات بر حضرت محمد ص و خاندانش هستش حتی اگ وقتم تو این سایت گاهی تلف شده ولی همراه نی نی سایتی ها ترازوی عمل خوبم سنگین تر شده با صلوات پی در پی فرستادن 😁چ فرهنگ خوبی داره اینجا ....حالا ی صلوات منو مهمون کنید تشکر 😜علت انتخاب پروفایلم اینه ک در روز شهادت حضرت رقیه عضو اینجا شدم هیچ چیز این دنیا اتفاقی نیست شاید هزاران درس ازینجا گرفتم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جاریه بشنوه ازت متنفر میشه و فکر می‌کنه حتما تو هم دلت می‌خواسته و چراغ سبزی نشون دادیکامل دور شو نش ...

قربونت برم اون خودش اونجا بود الانم تو اتاقم نیم ساعت یبار بهم سر میزنه ببینه حالم چطوره خواستم برم اون نذاشت گفت بجا بچه هامون نمیزارم بری

از هر چی فامیل فقط فاصله بگیر خدا بهت صبر بده و بیامرزه همسرتون

منم مادرم فوت شد چه حرفای بدی که خاله و داییام نزدن میگفت شنا مادرتون کشتین اوتم همون روزای اول فوتش 

یکیشون هم که عذر خواهی نکرد هی حرف بارم میکرد دایی بعد زنش میگفت بس کن اینا داغ دیدن ادامه میداد روزای دیگه 

یکی هم خاله دیگ که دارم قبل فوت مادرم جلو خودم یکبار گفت مواظب باش دخترت با پسرا نگرده حالا من اصلا سالی یکبار بیرونم نمیرم تو خونه ام بهم تهمت میرنه روزای عزا هم بهم می مرید میگفت چرا غذا درست نکردی  تو باید تو خونه برای داداشات کار کنی منظورش سوختن به مای اونا بود

من هیچ وقت نمی بخشمشون  همون اول که شب موندن یک روز خونمون میگفتن بابات زن میگیره نمی دونم چی یعنی اعصابی از من خورد کردن خوب روز اول فوت مادرم بود 

تازه مراسم سه یا هفت مش قرار بود خونه داییم باشه دور بود خودم تنها با پای پیاده رفتم تو خیابون اشکم در اومده بود یعنی یکیشون نبود نه خانواده خودم نه فامیلام یک نفر کنارم باشه

بعد اون مراسم که تموم شد دیگه هرگز خونه هیچ کدوم از فامیلام نه رفتم نه زنگ زدم نه شمارم بهشون دادم 

دیگه حتی از خانواده خودمم بدم میاد خوبه کسی رو داری ولی من چی؟ کسی نیست حتی دستم بگیره

...

یاد مادرم افتادم 

ما همه کوچیک بودیم ک پدرم فوت شد ..مامانم انقد زیبا و جذاب بود مادربزرگم بهش گفت بیا زن دوم فلانی شو 

ب گوش زنعموم رسید یه قیامتی ب پا کرد 

مادرم خونه زندگیشو جمع کرد از همشون دور شد گفت من صدسال نمیزارم حتی سایه پسرات رو سایه ام بیوفته 

زنعموم ابروی مادرمو برد هرجا نشست گفت ک فلانی رفته ب مادرشوهرم گفته ک بیاد زن دوم شوهر من بشه


اون همونجا بود بابا چه دل خونی دل من بدبخت خونه چون فکر میکنه من بچه دارم باید برادرشوهرم عقدم کنه م ...

نمیتونه دستتو بگیره بزور ببره عقد پسرش کنه که. 

ول کن اهمیت نده. 

اگه این دروغا که میگی راسته میزدی زیر گوش هر دوشون بدون هیچ تعارفیرابطه رو خیلی محدود کن در حد دیدن ...

بابا پسر عمو بدبخت از هیچی خبر نداشته خودش دلش از دست مادرش خونه کلی باهاش دعوا کرد کسی که تا حالا یدونه کفر نکر ه صدتا کفر کرد الان زده بیرون 

چقدر چندشه ولیفکر کن زن ی داداش بودی بعد بری زن اون یکی🤢🤮🤮اون نگران نوه هاشه ولی واقعاا داره ب چن ...

من صدسال هیچوقت قرار نیست دیگه ازدواج کنم بعد چطور بچه هامو‌میدم دست اون عفریته

قربونت برم اون خودش اونجا بود الانم تو اتاقم نیم ساعت یبار بهم سر میزنه ببینه حالم چطوره خواستم برم ...

بازم با نوبه یا خودت عذرخواهی من ازش و بگو که به خاطر جاریت فقط موندی و دیگه هم نمیایی 

واکنشی نداشت بیچاره 

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              
میگم یه مدت برو خونه مادرت تنها باشی حال و هوات عوض شه بعد برگرد خونه خودت. دیگه اصلا نه تو برو خونه ...

خبر مرگش نمیدونم چرا هربار من میرم اونجا اونم سر و کلش پیدا میشه

برادر شوهرت چراانقد پیگیره و گفته نمیزارم بری،بیا خونمون دلت نگیره !! حتما پیش مامانش از همین سوتیا ...

عزیزم انقدر زود قضاوت‌نکن حاضرم قسم بخورم اون هیچوقت همچین چیزی تو ذهنش حتی خطور هم‌نکرده همسرشم خیلیم دوست داره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز