امشب قرار بود بریم خونه دوستم مهمونی
که مادرشوهرم زنگ زد گفت میخوایم بیایم خونتون
من محترمانه بهشون گفتم میخوایم بریم خونه دوستم و انشاءالله یه وقت دیگه
بعد مادرشوهرم زنگ زد به شوهرم و گفت ممکنه مادرت همین امشب بمیره و تو تاابد در حسرت بمونی که چرا به جای دعوت خانوادهات رفتی خونه دوست زن...ات
شوهرم هم از من خواست که من برم مهمونی و اون بمونه خونه تا خانوادهاش بیان
خلاصه با شوهرم یه تقسیم کار کردیم که خونه رو تمیز کنیم
دیدم سرعت خونه تمیز کردن من دوبل خانمی هست که برای نظافت میاد و همچنین خیلی با دقتتر تمیز میکنم باوجود اینکه از نظافت متنفرم
یه جاهایی رو تمیز کردم که مشخص بود خیلی وقته پاک نشده و کثیف شدنش مربوط به این دو روز نیست و یه کثیفی چندماهه هست که من تاحالا بهش توجه نکردم
احساس میکنم از جانب همه داره بهم ظلم میشه و همه دارن بهم ناحقی میکنن
واقعاً عصبی شدم