2777
2789
عنوان

مشرف شوید

34 بازدید | 3 پست

سلام وقتتون بخیر وشادی.شرمنده مزاحم اوقات شریف شدم.راستش بنده ۱۷سالمه و مذهبی هستم ولی از نوع خوشتیپاش.رشته تحصیلی بنده طراح گرافیک رایانه هست.در سال دهمم داشتم با اتوبوس میرفتم (از شخصیت بنده این هست که به هیچ دختری نگاه نمیکنم و اعتا نیز نمیکنم)تو اتوبوس دخترا هی دست بهم میزدن بعد من اونجا دختری رو دیدم که محجبه با کمالات به هیچ پسری هم نگاه نمیکرد من عاشقش شدم مدتی بود اولاش تو فکرش بودم(از خصوصیات بنده این هست که قبل از این کاری رو برا صحبت اونم با جنس مخالف انجام میدم قبلش تمرین و تکرار میکنم)بعد از چند رو که گذشت رفتم از جلو مدرسشون رد شدم دیدم یک پسره مزاحمدوستاش شد منم رفتم جلو مستقیم سلام کردم و گفتم اگر کسی مزاحمتون شد شماره پلاکش رو به من بدید تا پیگیری بکنم اونا هم تشکر کردن بعد من به دختره اسمش زینب هست گفتم که (بنده در آستان شهدا فعالیت دارم پنجشنبه زیارت عاشورا داریم خواستید تشریف بیارید)تشکر کرد و من از اونجا دور شدم.رفتم خونه بعد یادم افتاد که اگه خواست بیاد چطور خبرم بده برا همین رفتم و یک پاکت نامه با کلی زوق و شوق درست کردم هرچی خواستم بهش حضوری بگم رو تو نامه مکتوب کردم فرداش رفتم پیشش از قضا دوستشم باهاش بود گفتم ببخشید برگشتن بعد نامه رو بهش دادم بعد دوستش بهم گفت  که ببخشید میشه یک چیزی بگم بهتون گفتم بله بفرمایید گفت میشه انقدر مزاحم نشید.حالا یک کاری زینب کرد که فکر من بهش درگیر شد (زینب نیشگون میگرفت دوستش رو که از ادامه بحث صرف نظر کنه)بعد زینب ازم تشکر کرد و رفت.روز بعد سلامش کردم جواب داد همینطور گذشت تا امتحان نوبت اول من منتظر ایستگاه اتوبوس بودم از قضا دختره هم ایستاده بود همونجا بود یک دختره اومد زینب رو ازپشت ترسوند بعد زینب که ترسیده بود برگشت به من نگاه کرد.یکبار هم بود از دور چشم تو چشم شدیم.گذشت گذشت تا امتحان نوبت دوم که من رفتم ازش کتاب زبان رو بگیرم بعد به اسم صداش کردم (زینب خانم بعد برگشت با تنفر و گفت من اذیت میشم دوستاشم کلی چیزی بهم گفتن منم بدون اینکه واکنش بدم گغتم حلالم کنید.(این برای سال دهم بود)یک سال گذشت و من دوباره دیدمش ایندفعه به این کل بود.(روز اول:من از جلوی زینب رد شدم و جلو تر رفتم برگشتم کفشم رو درست کنم دیدم  برگشت و نگام کرد.به خواهرم گفتم گفت شاید ترسیده دنبالش نری گفتم منطقی ولی این حرکت روز دوم ادامه داشت.روز سوم(بنده ی عدد گردنبند ذوالفقار امام علی خریدم با دستبند نادعلی تیشرت سفید ریش و ظاهر مذهبی یک پیراهن صورتی از جلوش رد شدم دیدم محو تماشاست.چند روز بعد(یکی از دوستاش و زینب از جلوم رد شد بعد یکی از دوستاش بلند گفت گردنبند نمی انداخته که تسبیح بوده بعد رفتن.(حالا بنده از شما تحلیل میخوام.اینکه چرا یک هو اینجوری کرد من هروقت باهاش حرف میزدم میگفتم ایرادی نداره مزاحم میشم میگفت نه ایرادی نداره)بعد یکبار دیگه خود زینب گفت چقدرم بهش میاد گردنبند.یکبار دیگه هم گفت بزار اذیت بشه عیب نداره

زینب عشق اول و اخرم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792