2777
2789

بیایین همشو تعریف کنید بمن

جاری مادرشوهر خاهرشوهر بچهاشون همشون... 

نیازی نباشد ما را به هیچ احدوالناسی جز اللّٰـه... 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

احترام خیلی زیاد خودش رودربایسی ایجاد میکنه،بدون دعوت و هماهنگی خونه کسی نرید

تا اونجا که ممکنه کمک و حمایت ازشون نگیرید،مسائل خونه رو داخل خونه نگه دارید. 

بازم به اون ادما بستگی داره و انسانیت شون


تو همان جرعه آبی که به وقت سحر، نتوان لب به تو زد زوود اذان را گفتند
اصلا خونه واینمیستادم اینقدر نبودم که الان همیشه هستم ولی متوجه نمیشن

یعنی هروقت در میزدن خونه نبودی؟ فک کردن زیاد بیرون میری و دیگه نمیان خونت؟ 

نیازی نباشد ما را به هیچ احدوالناسی جز اللّٰـه... 
چرا توضیح بده چی میشه

مهمون داشته باشند مهمون تو هم هست ... دعوا کنی با شوهرت کل خانواده شوهر باخبرن... چیزی بخوای بخری برای خونت همه میفهمن و شروع میدم نظر دادن و اصلا هم احساس تو براشون مهم نیست... و کلی چیزهای دیگه 

دیگه چی؟

دیگه که با لباس رسمی جلوشون ظاهر شید ،و احترام

برا صمیمیت همیشه وقت هست و کسی ناراحت نمیشه از اینکه صمیمی تر بشید ولی برعکسش چرا

تو همان جرعه آبی که به وقت سحر، نتوان لب به تو زد زوود اذان را گفتند

اولش که با دعوا کلید خونه مو از مادرشوهر گرفتم بعد هم گاهی درو باز نمیکردم وقتی شوهرم نبود اینطوری کمتر میومدن ، خودم اصلا نمیرم ، با جاریا هم که تو یه ساختمونم فقط سالی یه بار عید میرم 

باز امروز خبرش اومده که جاریم به فامیلشون خبر داده که ماشینمون به اسم منه ، اون فامیلشون هم میخواد طلاق بگیره از قبل خونه و ماشین به نام خودش زده جهیزیه شو برده خونه پدرش یواشکی بعد این وسط اسم منو آورده گفته فلانی هم قهر کرده بود خونه و ماشین به نامش زدن ، در حالی من نه خونه ای به ناممه نه عروسی تو تالار گرفتن برام نه طلای آنچنانی ، فقط بعد عروسی به شوهرم گفتم این ماشین حق منه که به اسمم بزنی چون طلا و عروسی نگرفتی برام 

حالا خوبه ماشین مدل بالا تر به اسم خودشه ما کاری نداریم 

بعد خودش هم میومد گوش وایمیستاد همه اصرار زندگیمو می‌فهمید 

زیاد نرفتم خونشون.

تو مسائلشون دخالت و اطهار نظر نکردم.

کارها و برنامه هامو بهشون نگفتم ازشون نظر نخواستم. درد دل نکردم. ۹۰ درصد مواقع با دعوت خودشون رفتم. مثلا مادرش زنگ می زنه میگع شام بیاین پایین.

خلاصه اینکه سعی کردم صمیمی نشم

همه ما زن ها حداقل یکبار این را شنیده ایم: چرا؟؟ چون تو دختری😔
زیاد نرفتم خونشون.تو مسائلشون دخالت و اطهار نظر نکردم.کارها و برنامه هامو بهشون نگفتم ازشون نظر نخوا ...

اینطوری راضی هستی؟ 

نیازی نباشد ما را به هیچ احدوالناسی جز اللّٰـه... 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792