وقتی بچه بودم مادرم و داداشم بهم کارایی میدادن که از سنم بیشتر بود وقتی نمیتونستم انجام بدم صدبار بهم میگفتن بی عرضه بی خاصیت جلوی جمع تحقیرم میکردن اونقدر خورد شدم از بستن دکمه شلوارم میترسیدم چون فکر میکردم از پسش بزنمیام الانم که بزرگ شدم از کار جدید به شدت میترسم چون ذهنم بهممیگه تو از پسش برنمیای تو ضعیفی هرکار میکنم نمیتونم خودم درست کنم میرم تو جمع خودم از همه حقیرتر میبینم باوجود اینکه ورزشکارم تیپاستایل خوبی دارم اما تو خیابون راه میرم همه از خودم بهتر میبینم