یه سال پیش مادرم چون گوشی نداشت گاهی اوقات به گوشی بابامو نگاه میکرد. همینجوری که مامانم گوشی بابامو نگاه میکرده یهو دیده یه پیامک اومده برای گوشی بابام کنجکاو میشه میره باز میکنه پیامو که میبینه بلهههه تماما چته با یه زن غریبه، که حرفای عاشقانه به هم رد و بدل میکردن میبینه که چقدر از پدر من پول کشیده. این در صورتیه که خودمون کمتر لباس میخریم. وسایل خونه کمتر میخریم که به پدرم فشار نیاد. پیاماشونو که من خوندم خجالت کشیدم از اینکه یه همچین شخصی پدر منه. مامانم زنگ زد به خاله بزرگم گفت داستانو. بعد بابام اومد دعوا کرد بابامو گفت که تکرار نمیشه. مامانم زنگ زد به زنه میگه چرا به شوهر من زنگ میزنی قبول نکرد که با بابام صحبت میکنه و ازش پول گرفته آخر سر قبول کرد گفت تکرار نمیشه. مامانم هم بخشید پدرمو اون زنه رم بخشید. اما من هی گوشی بابامو از پارسال چک میکنم هی بهم پیام میدن پاک میکنن هر دفعه هم که معلوم میشه که باهم چت میکنن به مامانم میگه تکرار نمیکنم تکرار میکنه
قبل از حرف زدن فکر کنید. شاید یکی منتظر حرفی از جانب شماست تا به زندگیش خاتمه بده!
ازش جدا نمیشه فقط پول میخوا. شما تا میتونید از بابات پول بگیرید بهش رحم نکنید یعنی
وقتی جواب استارتر یه تاپیک و میدم تو خودتو نخود اش نکن جواب نده چون گ و ه خوریش به تو نیومده حالا هر چی دوست داری منو ریپ بزن جواب و تایپ کن من اسم کاربری تو تو اعلاناتم ببینم نخونده پیامت و حذف میکنم حالا هری رد کارت باباااا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مادرم با همه چیش ساخت با معتاد بودنش با نداریش. با مادربزرگم که دم به دقیقه نیش و کنایه میزد. از یه چیز مادرم خوشحال بود اونم این بود که پدرم سر به زیره که باید از همین سربه زیریش میترسید
قبل از حرف زدن فکر کنید. شاید یکی منتظر حرفی از جانب شماست تا به زندگیش خاتمه بده!