پسر داییم دوازده سال با یه دختری فاب هم بودن 😶 بین اون دوازده سال با بقیه هم هر کدومشون روابط تفریحی داشتن
دختر خاله زنداییه مامانم الان ۴۰ ساله وقتی ۳۵ سالش بود با یه پسر ۲۰ ساله پولدار ازدواج کرد قبل ازدواجم هر گوهی بگی خورده بود با افراد مختلف....
الان یه دختر ۳ ساله دارن خونه زندگیشونم جم کردن رفتن آمریکا پارسال
وای دقیقااااااااااااااااااااااااااا
درون‌گرا باشی خیلی راحته برات
من یه بار وحشتناک سرماخوردم که نماز میخوندم تو رکوع و سجود نمیتونستم دهنمو باز کنم انقد که گلوم درد می‌گرفت نمیتونستم حرف بزنم منی که همیشه نهایت 3 روزه خوب میشدم انقد شدید بود که 10 روز طول کشید چندروز هیییییچی جز آب جوش نتونستم بخورم
ولی مامانم متوجه نشد باورت میشه؟!
1 روز کامل خواب بودم 1 روز کامل دبگه 1 کلمه هم حرف نزدم نمیتونستم اصلا ولی مامانم اصلا متوجه نشد
همون پسر داییم هیچ کدوم از خانواده اش هم متوجه نشدن...
من که هیچ کس هیچی از زندگیم نمیدونه دوستم ۴ ساله باهم دوستم نمیدونه کار شوهرم چی یا کجا زندگی میکنیم فقط باهم بیرون میریم و چت میکنیم ،۶ ماه باردارم هیچ کس نمیدونه نه فامیل نه خانواده شوهرم نه خانواده خودم به دلیل شخصی نگفتم چون اهل دعای و جادوین،پارسالم ۲ ماه مریض شدم رفتم درمان کردم کسیم خبر دار نشود ،فقط کافی به کسی چیزی نگیم و حد و حدود رعایت کنیم کسی فضولی نکنه توی زندگیمون
