قبلا هم با ماشین خودش تصادف کرد نابود کرد خودشو ماشینو ما رو
حالا دیروز صبح خانواده ام رفتن سفر من و داداشم موندیم
اون کارش چهار عصر تا دو شبه و ماشین بابامو برداشت رفت
شب هر دقیقه صدای این ماشینایی که کورس مبیستن میومد توی اتاقم با تپش قلب بیدار میشدم چندین بار این پرنده هایی که داریم خودشونو میزدن به قفس مثل جن زده ها انگار میخواستن خبر بد رو بهم بدن چون دقیقا مثل وقتی شده بودن که جنگ شده بود😭😭 حتی ساعت پنج صبح زنگش زدم گفت من بیرونم تو خواب من میام اومدم ماشین رو گذاشتم تا یه جایی میرم و میام پیاده
خوابیدم و خواب دیدم داداشم مرده😭😭 خواب دیدم تصادف کرده😭😭 از این کابوس بازم با صدای پرنده ها که خودشونو میزدن توی قفس بیدار شدم دیدم قفسشون پر از پر سیاهه دد صورتی که خودشون سفید و طوسین😭 انگار یکی بهم گفت برو ماشین رو او حیاط ببین و بله دیدم کل در سمت راننده و جلو ماشین رفته تو کل ایربگاش در اومده😭 به داداشم زنگ میزنم توروخدا بیا خونه میگه نمیتونم میگه یک ساعت دیگه میام مدارک ماشین رو ببرم برم کلانتری
من دارم سکته میکنم داره دستام میلرزه هیچ کس پیشم نیست به کی زنگ بزنم چکار کنم؟😭