بابام دیشب خیلی یهویی به من گفت که بگرد تو دیوار یه جایی رو پیدا کن یه سال بریم اجاره . گفتم چرا ؟ میگه عمو پیشنهاد داره خونه ما رو باهم بسازیم ۴ دانگ برای اون ۲ دانگ بزای ما بشه . خونه ما کلنگیه و تنها دارایی درست و حسابیمونه مامانمم ناراحت شد . گفت من دختر بزرگ دارم .بچه کوچیک دارم .فردا بهشون بگم خونه هم ندارم فقط ۲ دانگ رو بین خودتون تقسیم کنید ؟
عموم ۱۰۰ بار زنگ زد از زنش نظر پرسید ولی بابام اصلا به ما اطلاع هم نداد آخر سر که تصمیم گرفته بودن زنگ زد گفت
مامانمم این وسط قهر کرده داره جمع میکنه بره . بابام دیشب حرف های زشتی بهش زد . تو خونه ما هم قهر یعنی طلاق . بابام متنفره ار قهر دیگه دنبالش نمیره
منم درس دارم دو هفته شده که دانشگاه نرفتم . اسیر اینا شرم