ساعت هشت شب خسته بودم
یه چرت زدم
خاب دیدم دوستم خونه ی ما زایمان کرده
نوزادش دست من بود تپل ...
زنگ زدم ب دوستم گفتم خاب دیدم زایمان کردی
گفت آره حامله م
گفت هنوز جنسیت نمیدونم
گفتم تو خاب من پسر بود
خیلی خوشحال شد چون دوتا دختر داره
دلم گرفت
چون خودم نازایی دارم و بخاطرش داریم طلاق میگیریم😭