انقدر حالم بده که نمیدونم از کجاش بنویسم انقدر دلم گرفته انقدر گریه کردم من از، خانواده ام دورم و ماهی تغریبا یک بار میام خونه مادرم
هربار میام با بچه هام هی غر میزنه اخه وسواسه بچه هات اینجوری اون شلوارش تمیزه این دستش فلانه
الان باهاش دعوام شد
گفتم بس کن خستم کردی من همش ماهی یک بار میام اینجا این کارارو نکن دیگه نمیام
میگه اگه میخوای بیای اذیت کنی نیا
نمیدونم گریه کنم
نمیدونم دلم برا خودم بسوزه
نمیدونم چیکار کنم