قضیه اینه من دقیقع نودی تصمیم گرفتکبرم عروسی برای همین آرایش نکردم ساده ام
طلا هم نمیخواستم بندازم مامانم به زور هرچی طلا داشتم رو پوشوند بهم میگه همه قراره نگاهت کنن و ازت ایراد بگیرن(یه جورایی عقب مونده هستن چون بخاطر همچشمی هرچی طلا و بدل دارن میپوشن😂)
بابام میگه شیک برو شیک حرف بزن که فامیلا بسوزن و حسرت بکشن که چرا تورو از دست دادن😑
حالا من اصلا اونارو آدم حساب نمیکنما یه نظرم حقیر تر از چیزین که بخوام چیزی رو براشون اثبات کنم
خیلی رومخمه این قضیه اه