2777
2789
عنوان

میشه کمکم کنید دارم دیوونه میشم

| مشاهده متن کامل بحث + 340 بازدید | 28 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با خوندن تک تک جمله هایی که نوشتی هربار قلبم ب درد اومد و اشک ریختم و روزای سختی ک خودم گذروندم یادم ...

من نمیتونم تحمل کنم. دارم جون میدم. خیلی سختم شده.کلا از خودم گذشتم. دیکه هیجی واسم مهم نیست.فقط روازم شب میشه و شبام صبح

اون هم همین جور دوستت داره؟ گمانم عشقت یک طرفه س پاشو به خودت برس برو پارک برو باشگاه ورزش کن هیچ وق ...

خیلی سخته. باید بتونم از جام بلند بشم. نمیتونم. انکیزه هیچ کاری ندارم. هر جا که هستم خودمو با اون میبینم. میرم خیابون. تفریح هر جا فکر میکنم با اونم. 

بلاهایی که سر ما اومد زیاده یکی دوتا نیسآره ولی میدونم ته دلش با منه چون همیشه میبینمش و کامل میشناس ...

ما هم زیاد بلا سرمون اومد که اکه بگم باید یه رمان نوشت. هیچکس غمی که توی دلمه نمیبینه و نمیفهمه.اونم من ازش مطمعنم که ته دلش باهامه.نمیتونه ازم دل بکنه. 

خدا کنه اون هم حال شما رو داشته باشه

داره.. حسش میکنم هر روز جلوی خونمون هست...توی کوچمون هست..من از خوده خدا هم گله دارم. خیلی دعا کردم... خیلی ازش خواستم... خیلی قسمش دادم.. ولی انگار نشنید.. فقط عاشق کسی شدم که قسمت نیست... این کجاش حکته

ما هم زیاد بلا سرمون اومد که اکه بگم باید یه رمان نوشت. هیچکس غمی که توی دلمه نمیبینه و نمیفهمه.اونم ...

دقیقا منم باید رمان بنویسم و منم غمی که تو دلمه رو هیچکی نمیبینه و نمیفهمه واقعاااااا شبیه همیم

و من کنکوری ام و نمیتونم اصلا حواسمو جمع کنم ولی نمیتونمم باهاش حرف بزنم

دقیقا منم باید رمان بنویسم و منم غمی که تو دلمه رو هیچکی نمیبینه و نمیفهمه واقعاااااا شبیه همیمو من ...

خیلی درد بزرگی هست..انگار قلب ادم میخواد منفجر بشه.. منم دیگع نمیتونم داشته باشمش.منم مثل شمام روی کوچکترین کار تمرکز حواس ندارم. نمیدونم چیکار کنم. تا جنونی شدنم چیزی نمونده

خیلی درد بزرگی هست..انگار قلب ادم میخواد منفجر بشه.. منم دیگع نمیتونم داشته باشمش.منم مثل شمام روی ک ...

دقیقا همینطوریه خودش منو از خودش دور کرد ولی دلیلشو خوب میدونم چرا و میدونم حالش بده ولی خب نمیشه که باهاش مث قبل شم و وقتایی که میبینمش سعی میکنم باهاش جوری حرف بزنم که انگار نه انگار با هم بودیم واقعااااااااا بده خلیی ینی بده ها که نتونم تمرکز کنم و میدونم که اونم مث منه و نمیدونم چکار کنم که اینطور نباشم و خیلی بده 

نمیدونم میفهمی یا نه ولی امیدوارم بتونی حرفامو بفهمی

دقیقا همینطوریه خودش منو از خودش دور کرد ولی دلیلشو خوب میدونم چرا و میدونم حالش بده ولی خب نمیشه که ...

خوب حالتو درک میکنم. ولی من نمیبینمش و دیکه نمیشه باهم باشیم. ولی اکه اتفاقی ببینمش. شک ندارم که میمیرم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز