دعوا با مادر شوهر همین صبح

چرا با مادرشوهرت زندگی میکنی به شوهرت بگو مستقل بشید و برید جای دیگه تا حرمت ها نشکسته. اگه شرایط رفتن نداری یخچال و گاز بزار تو همون اتاق و به سختی غذا بپز و تو اون اتاق خودت مستقل شو تا حرف نشنوی ای کاش اینقدر سن پایین ازدواج نمیکردی

با مورد اخر یعنی میخواد گیر الکی بده و کارت ساخته ست ولی خب اونجوری ک تو جواب دادی بنظرم فهمیده با حرف حریفت نمیشه و تو از اون عروسای ساده و مظلوم گیرشون بیاره نیستی مگه از روش دیگه ای بخواد وارد بشه چون انگار مرض داره من نامادریم پرسیدم چای داریم چون میدونستم عصبیه یهو برم خودم شاید بگه باید بمن میگفتی خونه منه و فلان اونم گفت اره ما مثل فلانیا .فامیل مامانم رو گفت . نیستیم چایمون اول صبح اماده نباشه اینا حالا خانواده مامانم چایی ای . کلا ی ادم مریض بود اینم گفته بعضیا غلط میکنن با مادزشون اصلا ربطی نداشته

هرچی سختی و بدبختی خونه ی بابات باشه بهتر از اینه که با تو اتاق خونه ی مادرشوهر زندگی کنی ؟

خشتک شوهرتو‌ بکش سرش برات خونه ی جدا بگیره 

موندم خودتون عقل ندارید با این پسرای آسمون جل قول و قرار ازدواج میذارید ، مامان باباهاتون چرا چنین حماقتی میکنن 

خب اجبارش چی بود؟

قبول نمی کردی

دختری که توی 17 سالگی اینقدر عجله داره برای شوهر کردن دیگه باید این مسائل رو هم تحمل کنه

بعد اون وقت توقع داری جور بی فکری خودت و مادرت رو مادر شوهرت بکشه؟!!

همین که برات صبحانه آماده می کنه و صدا می کنه خیلی هم لطف کرده

دیگه قرار نیست به جای مادرت ناز شما رو هم بکشه. در نظر بگیر که شما به اون زندگی اضافه شدی پس شما باید سازگار باشی 

البته دوستانه می گم که هر طوری که می تونی همسرت رو وادار کن که حتی یک اتاق اجاره ای هم شده ولی مستقل فراهم کنه که اول زندگی اینقدر دچار تنش نشید

قبول دارم خیلی سخته اما خوب انتخاب خودتون و خانواده تون بوده و کسی مقصر نیست. محکم می گفتید نمیام و اگر نمی خواهی خوش اومدی. هیچ کس هم نمی تونست هیچ کاری بکنه

[QUOTE=399789050]به زنیکه میگم  میگم تو منتظر من نباش تو صبحونت رو کوفت کن  ولی انگار 

دیگه از لحنه کلامتون معلومه چطوریه رابطتون

احترام بینتون موج میزنه

تا زمانی تو یک خونه زندگی میکنید نه ایشون حریم خصوصی دارن نه شما و این برای همه صدق میکنه

اسی من از هیچ کدومتون نمیخوام دفاع کنم، نه شما رو میشناسم نه اون خانم رو که بخوام طرف کسیو بگیرم 

اما

 بحث این چیزا نیست، بحت اینه که اون خانم از بودن سما توو خونه و این رفتارها کلافه شده، نسل قبل ی چیزایی رو نمی‌پذیرم مثل خوابیدن تا ساعت 10، شما هم یا مراعات کن یا وقتی مثلا ده بیدار میشی جای حاضرجوابی بگو آره دیشب تا دیروقت داشتم درس میخوندم صبح دیر بیدار شدم، لازم نیست موضع بگیری چون همین دهن به دهن شدن ها کل روز دوتاتون رو خراب میکنه 

اگر نمیتونی تحمل کنی به فکر این باش که مستقل زندگی کنی، اگر نمیتونی مستقل زندگی کنی و شوهرت وقتی حداقل ها رو نمیتونه فراهم کنه ازدواج کرده شما هم بخاطر دوست داشتنت و زندگی مشترک ی مدت تحمل کن 

باز هم میگم من دوست یا دشمن شما یا مادرشوهرت نیستم که بخوام الکی طرف یکی رو بگیرم اما اول شما روی رفتارت کار کن بعد میبینی اون خانم هم بهت احترام میذاره، اینکه یکی ی حرف بدی زد شما با تندی و بی احترامی جواب بدی راه درستی نیست، راه درست اینه که شما با رفتار درست خودت بهش یاد بدی حق نداره باهات بد صحبت کنه 

خدا به دادت برسه من ترک نیستم اما از زورگویی مادرشوهرای ترک مخصوصا ترک تبریز زیاد شنیدم.

بچه ها این بنده خدا فقط 17سالشه و بالاجبار داره تو این شرایط زندگی میکنه به نظرم همسرشون کوتاهی میکنه که مادر همسرشون اینقدر زور داره روش وقتی مادر همسرشون اینقدر دلش میخواد یکی تو خونش باشه پس باید حرمت یه بچه رو حفظ کنه 

بله اینکار خیلی خوبه

پخت وپز و شستشو رو جدا کن

اونوقت اختیارت دسته خودته

اره عزیزم این کار را حتما انجام بده خاله منم شوهرش ورشکست شد ۶ سال مجبور شد بره و شرایطش با یه بچه مثل شما بود از همون اول گاز و یخچال گذاشت و مستقل شد