وای یعنی فقط خدا میدونه چقدر چقدررر پشت تلفن غر زد به من گفت اره دست تنها بودم فقط خودمو دخترم بودیم تو بیمارستان هیچکدومتون نبودین معرفت ندارین و..
حالا خواهرشوهر منو ۲نصفه شب اورژانسی زایمان کردنا ماهم خبرنداشتیم صبحش بهمون گفتن
هرچی ام توضیح میدم که مادر نصفه شب بود ما که نمیدونستیم میخنده میگه اره هیچکس معرفت نداره