اصلا اصلاااا نمیشه مقایسه کرد من پسرم عالییییی شد کلا میخوابید تا صبح
دخترم الان ی سال۶ماهشه هنوز تا صب بیدارمیشخ
پدر پشتمشکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اونهمه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو🥀پدر تنها شدمتنهایی سخته😭😭بابای نازمبابای قشنگمدلمبرات تنگ شده خیلیییی دلمبرات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات وبوسیدم لعنت به لحظه ای ک نشستم تا روی صورت ماهت خاکریختن لعنت به همه لحظه هایی که تونیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
روز ۲۱ اسفند ۹۸ دو خط خوشگل موازی که به هم نمیرسند نوید رسیدن روزای قشنگ رو دادن❤😍 خدا شکرت لطفا این دو خط رو نصیب هرکی که نی نی میخواد بکن زودِ زودِ زود
خواب شبش خوب شد، ولی خب برای من سختیاش بیشتر شد. چهار دست و پا میرفت، یه بار رفتم دستشویی تو همین فاصله سینه خیز رفته بود زیر مبل گیر کرده بود جیغ میزد. مدام استرسشو داشتم که سرش جای خوره خودشو پرت نکنه. موقع آشپزی زیر پام بود، همه چی رو میکرد دهنش. واقعا اون دوره سخت بود برام
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
نه اتفاقا من فکر میکنم نوزاد تا زمانی که راه نمیره خیلی نگهداری راحت تری داره همین که شروع به غلتیدن و راه رفتن کنه شرایط سخت تره وقتی خیلی کوچولو هست کارش فقط شیرخوررن وخوابیدنه اما از ۵ الی ۶ ماهگی بعد باید سایه به سایه دنبالش بری
نه اتفاقا من فکر میکنم نوزاد تا زمانی که راه نمیره خیلی نگهداری راحت تری داره همین که شروع به غلتیدن ...
دقیقا با اینکه دختر من از ۲۰ روزگی کولیک و رفلاکسش شروع شد. ولی بازم نوزادیش راحت تر بود. ۶ ماه تا۱.۵ سال واقعا سخت بود
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "