قربونت....انشاءالله خدا اونی که مصلحتته نصیبت کنه...مادرتم مثل مادرمن بدبختی وبی کسی وپاسوز شد رفت پی کارش الانم از پا افتاده هی زنگ ما میزنه بیایین مادرتونو ببرین من نمیتونم مراقبش باشم....هممون ازدواج کردیم فرار کردیم از اون خونه بازم دست بردار نیس هفته ای ۴روز میرم کاراشونو میکنم اشپزی وفلان بازم دقمون میده خدانشناس....
الانم اینجوری گرفتارشدم نه راه پس دارم نه پیش