امروز ظهر تا بعد از ظهر مهمونی خونه خالم دعوت بودیم .
مهمونی فوقالعاده و همه مقدمات پذیرایی و .... آماده بود.
مهمونی برای جشن عقد پسرش و عروسش بود (دو هفته پیش عقد کردن الآن جشنشو گرفتن) کل فامیل بودن فامیل عروس و داماد و دوستان عروس و داماد.
عروس قدش در برابر قد داماد نسبتا کوتاه هست قد عروس ۱۵۶ قد داماد ۱۸۷ هست .
و کلا عروس خیلی ظریف و ریزه میزه هست همش ۱۹ سالشه داماد ۲۷ سالشه .
خلاصه ، اصل ماجرا رو بگم ...
خالم تو مهمونی هی همش از پسرش تعریف میکرد و میگفت پسرم خیلی خوبه خیلی آقاست و رشیده واز این حرفا .
وضعیت مالی پسرشم خوبه بهتر از وضع عروس ایناست نه اینکه توپ باشه ها ولی خوبه وضعش .
بعد گفت ما همیشه دنبال این بودیم یه عروس محجوب و خانوم و مهربون و خوشگل و ... داشته باشیم اما تقدیر قسمتمون نکرد به هر حال راضیم به همینی که هست .
(یجوری که انگار دختره خوب نیست و بهشون انداختن ) حتی قدشون رو هم چندین بار گفت که پسرم نزدیک دو متر قدشه زن فنجونی گیرش اومده .
همش درحال طعنه زدن و تیکه انداختن به عروس بود .
پسرشم چیزی نمیگفت همش میگفت مادرجان آروم
خلاصه حرفایی میزد که من بجای عروس اشکم در میومد با خودم میگفتم این طفلی مثلا مراسم جشنشه چی داره میکشه اونم تازه اوایل عقد ، توی مهمونی و جشن جلوی اونهمه مهمون .
خلاصه که کاش همه یاد بگیرن تو مهمونی و جمع کسیو ناراحت نکنن من که خیلی ناراحت شدم اون عروس بيچاره چی کشیده😭😔😔🥀